از بامداد روی تو دیدن حیات ماست
امروز باز روی تو دیدن چه دلرباست
در جواب او
از بامداد پیرهن نوحیوه ماست
امروز باز خشخش مخفی چه دلرباست
امروز روز خرمی و عید پوششست
امروز هر لباس که در برکنی رواست
پیش کسی که کرد مرا عیب پوستین
سرمای صبح دید و زمن عذرها بخواست
زرینهای گفته سر دستیم بشعر
چون نیک بنگری همه انگشترین ماست
آن روی باشدم که بود رویش آستر
آن روی از که جویم و این آستر کجاست
قاری بمهر رخت چو ذرات بخیها
یا چون نجوم ثابت و سیاره سماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به زیبایی و دلربایی عشق و زیبایی روی معشوق اشاره دارند. شاعر از بامداد ورود به حیات را در دیدن روی معشوق میداند و امروز را روز خوشحالی و پوشش زیبا توصیف میکند. او به عذرخواهی از معشوق و خواستههایش میپردازد و زیبایی اندیشه و شعر را با جواهرات تشبیه میکند. در نهایت، شاعر به جستجو و عشق به معشوق خود اشاره میکند و او را با سیارات و ستارگان مقایسه میکند که نشاندهنده درخشش و اهمیت او در زندگیاش است.
هوش مصنوعی: از صبح، دیدن چهره تو برای ما زندگی بخش است. امروز دوباره که چهره تو را میبینیم، چه حس خوشایندی دارد.
هوش مصنوعی: امروز صبح، لباس نو و تازهای به تن کردهایم و صدای دلربای رازآلودی که پنهان است، دوباره به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: امروز روز شادی و جشن است و هر نوع لباسی که بپوشی، مناسب و پذیرفته شده است.
هوش مصنوعی: به پیش کسی که مرا به خاطر عیبهام مورد قضاوت قرار داد، سرمای صبح را احساس کردم و از من خواست که برای رفتارم عذرخواهی کنم.
هوش مصنوعی: ما در یک دنیای زیبا و ارزشمند زندگی میکنیم و اگر به دقت به آنچه میگوییم توجه کنیم، متوجه میشویم که هر کدام از ما در حقیقت گویی انگشتر و جواهری در این شعر و زندگی هستیم.
هوش مصنوعی: من به دنبال زیبایی و چهرهای هستم که درخشش و جذابیت خاصی دارد، اما میخواهم بدانم که این زیبایی واقعی کجاست و آن چیزی که از آن بر میخیزد، چه جایی دارد.
هوش مصنوعی: صوت زیبا و دلنشین تو مانند ذرات ریز در آسمان یا ستارهها و سیارات در فضاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی
کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست
دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست
از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست
وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست
فضل ترا همی نبود منتهی پدید
[...]
این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
یا خود یکی بلند و بیآسایش آسیاست
لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش
ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»
داناش گفت «معدن چون و چراست این»
[...]
ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
[...]
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.