گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غالب دهلوی

ز گرمی نگهت خون دل به جوش آمد

ز شادی ستمت سینه در خروش آمد

به جان نوید، که شرم از میانه هم رفت

به عیش مژده که وقت وداع هوش آمد

خیال یار در آغوشم آنچنان بفشرد

که شرم امشبم از شکوه های دوش آمد

به آستین بفشان و به تیغ خوش بردار

که جان غبار تن و سر وبال دوش آمد

فدای شیوه رحمت که در لباس بهار

به عذرخواهی رندان باده نوش آمد

ز وصل یار قناعت کنون به پیغامی ست

خزان چشم رسید و بهار گوش آمد

زمام حوصله نگرفت و کوهکن جان داد

چه نرم شانه گذشت و چه سخت کوش آمد

شهید چشم تو گشتم که خوش سخن گویی ست

هلاک طرز لبم شو که پر خموش آمد

ترا جمال و مرا مایه سخن سازی ست

بهار، زینت دکان گلفروش آمد

مپرس وجه سواد سفینه ها غالب

سخن به مرگ سخن رس سیاه پوش آمد

 
 
 
جهان ملک خاتون

ز باد صبح حدیثی مرا به گوش آمد

که خیز ای دل مسکین که گل به جوش آمد

زمین ز لاله و خیری و سوسن و شمشاد

به بانگ بلبل شوریده در خروش آمد

چو جام باده به بستان دمید و گل بشکفت

[...]

حافظ

صبا به تهنیتِ پیرِ می فروش آمد

که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای

درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنورِ لاله چنان برفروخت بادِ بهار

[...]

صوفی محمد هروی

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

که موسم گل و نسرین و ناز و نوش آمد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
جامی

شبم ز مرغ چمن این نوا به گوش آمد

که وقت عشرت رندان باده نوش آمد

نهاد بر لب تو جام ارغوانی لب

ز رشک خون دل ارغوان به جوش آمد

جزای بی عمل از شیخ خودفروش مجوی

[...]

سیدای نسفی

نگار جامه فروشم کلاه پوش آمد

گشاده چاک گریبان قبا به دوش آمد

پیاله پر ز می ارغوان چو لاله رسید

ز داغ سینه من خون دل به جوش آمد

چو شمع سر زده ای ماه من کجا رفتی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه