ای ترک من ای بهار جانافزا
برقع بکش از رخ بهشت آسا
کز باغ بهشت نوبهار اینک
هموار فرو چمید زی دنیا
عید عجمی به فرّ فروردین
در سبزه گرفت ساحت غبرا
بست ابر سپید کله بر گردون
زد لالهٔ سرخ خیمه بر صحرا
دامان چمن از آن پُر از لؤلؤ
سامان زمین ازین پر از دیبا
از لولو آن چمن یکی مخزن
از دیبهٔ این زمین بتی زیبا
آن داده نشان ز مخزن قارون
این برده سبق ز دفتر مانا
اندر دمن از شقیق و آذریون
و ندر چمن از بنفشه و مینا
آورده برون بهار لعبتگر
از پرده هزار لعبت زیبا
نوشاد و حصار گشت پنداری
باغ از گل و سرو و سنبل بویا
یانی ز بدیع نقش دیگرگون
بگرفت طراز خلخ و یغما
از کشی ایدون چو ترک یغمایی
هوش از سر بخردان کند یغما
هر صبح آرد صبا به پنهانی
بس نغز صور ز هر کران پیدا
یا نی گویی که صحف انگلیون
در باغ همی پراکند عمدا
بازار ختن شدست پنداری
دشت و دمن از شواهد رعنا
بس نزهت و خرّمی به لالستان
ماندست شگفت خاطر دانا
از جنبش باد طرهٔ سنبل
چون زلف تو حلقهزا و چین آرا
وز گریهٔ ابر سبزه تو بر تو
چون خط تو خوش دمیده در پیدا
از خواب گران چو چشم بیمارت
بیدار شدست نرگس شهلا
از بس که نشید مرغ گردون پوی
از بس که نسیم باغ عنبرسا
نک غلغلهزا بود هوا یکسر
هان لخلخهسا بود زمین یکجا
ای ترک من ای بهار مشتاقان
بردار نقاب از رخ رخشا
تو عید منی و نوبهار من
کز وصل تو پیرم و شوم برنا
پیش آی و درین بهار و فروردین
پروردهٔ خم بریز در مینا
از بلبله سرخ می بکش بکشد
بلبل چو به شاخ سرخ گل آوا
یاقوت روان بریز در ساغر
ها قوت روان بگیر از صهبا
چون کشتی ابر دُرفشان آید
بر ساحل این کبودگون دریا
کشتی کشتی گسارد باید می
اینست حکیم وقت را فتوی
خاصه که به فصلی اینچنین خرّم
ویژه که ز دست چون تو مهسیما
گل شادی آر و فصل اندوه بر
می عشرتبخش و تو روانبخشا
چند از غمت ای بت بهشتی رو
در تاب بود دلم جحیمآسا
زان سلسلهات که هست پر حلقه
چون زلزلهام همیشه پر غوغا
پیش آی و به عنف بوسه میدر ده
پاکوب و به جهد باده میپیما
از بوسه و باده میمکن ضنّت
کاین هر دو من و تراست مستیزا
بستان و بده مر این دو را چندان
بیچون و چرا ولیکن و امّا
کز نشوه و سکر باده و بوسه
بیخود افتیم هر دو تن از پا
ما فتنهٔ کشوریم و خفته به
فتنه در عهد خسرو والا
تو فتنه به روی دلفریبستی
من فتنه به نظم دلکش شیوا
امروز به چاره کوش کار ارنه
در نزد ملک تبه شود فردا
فرمانده ملک جم فریدون شه
کافریدون و جمش کمین لالا
شاهی که به فر و فال دارایی
در هر دو جهان نیابیش همتا
بر پاکی طینتش هنر واله
بر پرچم رایتش ظفر شیدا
برقیست حسام او مخالفسوز
بادیست سمند او جهانپیما
چون از بر رخش فتنهٔ گیتی
چون در صف بار رحمت دنیا
دستش ابرست دُر گه ریزش
تیغش مرگست در صف هیجا
تارست سهیل و رای او روشن
دونست سپهر و قدر او بالا
حزمش ببرد ز نیشتر حدت
عزمش بدر آرد آتش از خارا
سر هشته روان به طاعتش گردون
بربسته میان به خدمتش جوزا
بر راحت هرکه دردهد فرمان
در ذلت هرکه برکشد طغرا
نه در ید اوست چرخ را قدرت
نه در رد اوست دهر را یارا
فوجش موجی بود مخالف کش
خیلش سیلی بود عدوفرسا
قدرش بدری که شوکتش پرتو
چهرش مهری که دولتش حربا
تیرش شیری که ناخنش فتنه
تیغش میغی که قطرهاش غوغا
میتی مصرس و دشمنش فرعون
او موسی وقت و رمحش اژدرها
ای شاه فلک فخیم که قاآنی
در پای تو سوده فرق فرقدسا
آری به ره تو هرکه ساید سر
بر تارک نه فلک گذارد پا
عید آمد و شد جهان فرسوده
در پیری همچو دولتت برنا
بر جای سخن کنون نثارت را
پروین و سهیل دارم و شعرا
ارجو که ز پرتو قبول تو
چون مهر فلک شودجهانآرا
تا جِرم قمر همی ستاند نور
از هور فراز گنبد مینا
در سایهٔ ظل حق بود فرت
تابنده به بر و بحر چون بیضا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و عشق میپردازد. شاعر به معشوق خود، که نماد بهار است، خطاب میکند و از زیباییهای طبیعت در این فصل، مانند گلها و سبزهها، سخن میگوید. او به بهشت و زیبایی آن اشاره میکند و میخواهد با شور و شوق به دیدار معشوق بیاید. شاعر احساسات عاشقانهاش را با نثری زیبا و پرزرق و برق بیان کرده و عید بهار را به عنوان زمانی برای بروز شادی و عشق معرفی میکند. در انتها، با تأکید بر قدرت و فرزانهگی یک پادشاه، بر اهمیت حضور عشق و زیبایی در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، ای بهار زندگیبخش، حجاب را از چهرهات بردار تا زیبایی بهشتیات را ببینم.
هوش مصنوعی: از باغ بهشت، فصل نو بهار به آرامی به زمین فرود آمد و دنیای ما را پر کرد.
هوش مصنوعی: در روز عید، زمین با سبزههای طراوت بخش پوشیده شده و شکوه و زیبایی به فصل بهار افزوده است.
هوش مصنوعی: ابرهای سفید مانند کلاهی بر روی آسمان افتادهاند و لالههای سرخ، همچون خیمههایی، در دشت رو به آفتاب قرار دارند.
هوش مصنوعی: دامن چمن پر از دُر و جواهر است، و زمین نیز به خاطر زیباییاش پر از پارچههای نفیس و زری است.
هوش مصنوعی: چمن سرشار از زیبایی است و در دل آن یک جعبه مخفی وجود دارد که درونش گنجینهای از لطافت و زیباییهای این دنیا نهفته است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که به ثروت و مال فراوانی دست یافته، از یک منبع پنهان و غنی بهرهمند شده است و در مقایسه با دیگران، از قدرت و برتری بیشتری برخوردار است. به نوعی، این جمله به تحقیق و تلاش انسانها برای دستیابی به موفقیت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در باغ، گلهای زیبا و خوشبو وجود دارد، اما در دمن، گیاهان دیگری روییدهاند که زیبایی خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: بهاری زیبا که به وسیله هنرمندی به نمایش درآمده، از پس پردهای پر از نقش و نگارهای دلنشین بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: نوشاد و حصار به طرز زیبایی جلوهگری میکنند، مانند باغی پر از گل، سرو و سنبل که عطرشان فضا را پر کرده است.
هوش مصنوعی: یعنی با زیبایی و تزیینات جدیدی، نوع دیگری از طراحی و جلوه را به خود گرفته است که همانا نشاندهنده لذت و جذابیت خاصی است.
هوش مصنوعی: وقتی که تو مانند یک دزد تیزهوش و چابک عمل میکنی، عقل و هوش را از سر دانایان میربایی.
هوش مصنوعی: هر صبح نسیم ملایمی به آرامی و به طور پنهانی زیباییهای فراوان را از هر سمت به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: شاید بگویی که انگار در باغ، ورقهای کتابهای انگلیسی به طور عمدی پخش شدهاند.
هوش مصنوعی: بازار ختن به زیبایی و طراوت دشت و دمن شباهت دارد و این زیباییها را به خوبی میتوان احساس کرد.
هوش مصنوعی: زیبایی و شادابی زیاد در لالستان باقی مانده و این موضوع باعث شگفتی افراد دانا و آگاه شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر وزش باد، گیسوان سنبل به شکل زیبا و با نظم خاصی در آمده و مثل زلف تو، حلقهدار و چیندار شده است.
هوش مصنوعی: از اشکهای باران بر دشت سبز، تو را به نوازش خود کشیده است مانند خطوط زیبای نوشتهات که در فضا به وضوح نمایان شده است.
هوش مصنوعی: وقتی چشمان خسته و بیمار تو از خواب سنگین بیدار میشود، نرگس زیبای تو در حال جوانه زدن است.
هوش مصنوعی: بهخاطر زیبایی و لطافت هوای خوش باغ، هیچ کس نمیتواند از شوق و سرزندگی در آنجا خودداری کند.
هوش مصنوعی: هوا به شدت پر سر و صدا بود و زمین نیز به یکباره پر از جنب و جوش و تکان.
هوش مصنوعی: ای ترک من، ای بهار دلباختگان، چهرهات را از پس پوشش بگذار و به ما نشان بده.
هوش مصنوعی: تو برای من جشن و شادی هستی و بهار منی؛ چون از وصالت پیر شدم ولی همچنان جوان میشوم.
هوش مصنوعی: بیایید و در این بهار و ماه فروردین، آن پروردگار را در جام بریزید.
هوش مصنوعی: اگر بلبل در کنار گلهای قرمز آواز سر دهد، از بلبلهی که در آنجا وجود دارد دل میکند و میرود.
هوش مصنوعی: یاقوت را در جامها بریز و از شراب بنوش تا جانت نیرو بگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که کشتی با دُر و جواهر بر روی این دریا که به رنگ آبی深 افتاده است، به ساحل نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: در زمانهای که هستیم، باید نوشیدنی دلپذیری مانند مینوشیم تا از سختیها و چالشهای زندگی گذر کنیم. حکیمان میگویند که باید با مصلحت و تدبیر به زندگی نگاه کرد و از لذتهای زندگی بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: بهویژه در این فصل زیبا و سرسبز، که زیبایی تو مانند ماه، فراموشنشدنی و خاص است.
هوش مصنوعی: گل خوشحالی بیاور و فصل غم را کنار بگذار، زیرا مینوشی که شادیبخش است و تو را زنده میکند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم تو در عذابی شدید و آتشین به سر میبرد، در حالی که تو با زیباییهای بهشتیات من را میفریبی.
هوش مصنوعی: دلیل شور و هیجان من، زنجیرهای است که به آن تعلق دارم و مانند زلزله، همواره پر از سر و صدا و آشفتگی است.
هوش مصنوعی: بیا جلو و با شدت بوسهای عمیق و پاک به من بده و با تلاش، به نوشیدن شراب بپرداز.
هوش مصنوعی: از بوسه و نوشیدنی دریغ مکن، چرا که هر دو باعث سرمستی من و تو هستند.
هوش مصنوعی: بستان و بده این دو را بدون هیچ گونه سوالی، اما در مورد آن فکر کن.
هوش مصنوعی: به خاطر نوشیدن شراب و لذت بوسه، هر دوی ما به شدت مست و بیخود شدهایم و از پا افتادهایم.
هوش مصنوعی: ما خود منبع آشوب و پریشانی در کشور هستیم و در دورهٔ پادشاهی خسرو بزرگ با این آشوبها خوابیدهایم.
هوش مصنوعی: تو زیبایی و جذابیتی داری که همه را به خود جذب میکند، و من نیز با نظم و بیان شیوایم، برای دلهای عاشق، شور و اشتیاقی ایجاد میکنم.
هوش مصنوعی: امروز باید برای حل مشکلات تلاش کنیم؛ وگرنه فردا وضعیت بدتری پیش خواهد آمد.
هوش مصنوعی: فرماندهٔ سرزمین جمشید، فریدون است و او مانند شاه کافریدون و جمشید، در حال مراقبت و آمادگی است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که در زیبایی و شانس برخوردار است، در هیچ کجای دنیا از او بهتر پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: او با وجود طینت پاکش، در هنر و فخر خود بسیار سرزنده و شایان توجه است و پرچم پیروزیاش نشانگر افتخار و شجاعت اوست.
هوش مصنوعی: او همانند برقی تند و درخشان است که در برابر نسیمهای سوزان مقاومت میکند و سمندش، اسبی است که در سفر به سرتاسر جهان میتازد.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و جاذبهاش مانند باران رحمت بر دنیا میبارد، تمام ناملایمات و مشکلات جهان تحت تاثیر آن قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: دست او مانند ابر است و هر وقت که تیغش به حرکت درآید، مرگ در صف جنگ به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: ستاره سهیل تاریک است و رای و نظر او آسمان را روشن میداند و جایگاه و مقام او نیز بلند است.
هوش مصنوعی: عزم و ارادهاش چنان است که اگر از نیروی جدیتش کاسته شود، توانی که دارد مانند آتش میتواند از سنگ و سختیها بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: سر ما به خواست او در آسمان بند شده، و در میان ستارهها به خدمت او آماده است.
هوش مصنوعی: هر کس به آرامش و راحتی دیگری فرمان دهد، در واقع به ذلت و خواری خود رضایت میدهد.
هوش مصنوعی: چرخ و زمان در اختیار او نیستند و هیچ قدرتی ندارند که بتوانند در برابر او مقاومت کنند.
هوش مصنوعی: گروه او مانند موجی است که به سمت مخالف حرکت میکند و جمعیتش مانند سیلی است که دشمن را در هم میشکند.
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت او به اندازهای است که زیبایی چهرهاش مانند ماه و نعمتهایش فراوان و با ارزش است.
هوش مصنوعی: تیر او مانند شیری است که ناخنهایش نشاندهنده پیچیدگیهایش است. تیغش بسیار تیز و خطرناک است، و هر قطرهای که از آن بریزد، سبب ایجاد هیاهو و شور و غوغا میشود.
هوش مصنوعی: میتی از سرزمین مصر و دشمنش فرعون است؛ او موسی است و سلاحش مانند اژدهاست.
هوش مصنوعی: ای پادشاه آسمانهای بزرگوار، که قاآنی در مقابل تو گردن به خاک میساید و فروتن است.
هوش مصنوعی: بله، هر کس در مسیر تو گام بردارد، سرش را بر قله آسمان میگذارد.
هوش مصنوعی: عید فرا رسید و زمانی که دنیا در خستگی و پیری به سر میبرد، شادابی و نشاط تو همچون جوانی در زندگیام جریان دارد.
هوش مصنوعی: حالا وقت آن است که در مورد سخن تو صحبت کنم، چرا که من ستارههای پروین و سهیل و شاعران را در اختیار دارم.
هوش مصنوعی: امیدوارم که نور الطاف تو مانند خورشید آسمان، دنیا را زیبا و دلپذیر کند.
هوش مصنوعی: به هنگام شب، نور قمر از افق بالای گنبد آسمان به زمین میتابد.
هوش مصنوعی: فردی که در حمایت و رحمت حق قرار دارد، مانند ماه تابندهای است که در آسمان و دریا نمایان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج وسا کردی
نیکوی تو چیست و خوش چه، ای برنا؟
دیباست تو را نکو و خوش حلوا
بنگر که مر این دو را چه میداند
آن است نکو و خوش سوی دانا
حلوا نخورد چو جو بیابد خر
[...]
زلفین سیاه آن بت زیبا
گشته است طراز روی چون دیبا
آن سرو که نیستش کسی همسر
وان ماه که نیستش کسی همتا
بر عاج شکفته بینمش لاله
[...]
اندر اطراف صحن اوپیدا
گور بیدا و ماهی دریا
یار و انباز کبک با تیهو
جفت و همراز بره با حلوا
القصه هرانچ کرد گردون ز جفا
حق باید گفت بود دون حق ما
شکرانه نعمتش نمیکردم هیچ
تا لاجرمم فکند در رنج و عنا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.