گنجور

 
قاآنی

ای که جویی جمال شاهد جان

جان نهانست زیر پردهٔ جسم

این جهان و آنچه در جهان بینی

عدمی خودنماست همچو طلسم

یک معمّاست آنچه خوانی لفظ

یک مسمّاست آنچه دانی اسم

 
 
 
انوری

پای بر جای نیست همنفسم

چه کنم اوست دستگیر و کسم

در پی گرد کاروان غمش

از رسیلان نالهٔ جرسم

بر سر کوی او شبی گذرم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه