ز بس که هجر تو لاغر میان بکاست تنم
قسم به جان تو کزین تهیست پیرهنم
مرا که پیش زبان دم نمیزند شمشیر
بیا تو با دم شمشیر زن که دم نزنم
ز خویشتن به جهان هرکسی خبر دارد
خلاف من که نباشد خبر ز خویشتنم
حدیث لعل تو تا بر زبان من جاریست
زنند خلق شب و روز بوسه بر دهنم
اگر نظر بکنم بیتو بر شمایل غیر
دو چشم خویش به انگشت خویشتن بکنم
اگرچه زار و ضعیفم ولی به قوت عشق
به جز تو گر همه شیرست پنجه درفکنم
پس از هلاک تنم گر به دجله غرق کنند
ز سوز آتش دل دود خیزد از کفنم
حدیث زلف بتان سر کنم چو قاآنی
گمان برند خلایق که نافهٔ ختنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از فاصله و جدایی از معشوق است. شاعر از ضعف بدنی و آسیبپذیری خود به خاطر هجران صحبت میکند و به شدت به عشقش وابسته است. او قسم میخورد که حتی لباسش خالی و تهی از وجود اوست. شاعر احساس میکند که دیگران از احوال او خبر دارند اما او از خودبیخبری دارد. عشق او چنان قوی است که میتواند بر درد و رنج غلبه کند و او در عوض عشق، هر فشاری را تحمل میکند. در نهایت، او به توصیف زیباییهای معشوق و قدرت عشقش میپردازد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه جدایی تو باعث شده است که بدنم لاغر و نحیف شود، قسم به جان تو که لباس من دیگر از وجودم خالی است.
هوش مصنوعی: من که به زبان نمیآیم و از صحبت کردن عاجز هستم، بیا و با شمشیر خودم را بزن تا من در عوض نتوانم حرفی بزنم.
هوش مصنوعی: هر کسی از وضعیت خود در دنیا باخبر است، اما من تنها کسی هستم که از حال خود بیخبرم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سخن زیبای تو بر زبان من جاری باشد، مردم شب و روز به نشانه محبت و ارادت، به من بوسه میزنند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به غیر از تو نگاه کنم، چشمان خودم را با انگشتان خود میزنم.
هوش مصنوعی: اگرچه من ضعیف و آسیبپذیر به نظر میرسم، اما به خاطر قدرت عشق، قادر هستم با هر چیزی که در مقابل من باشد، مقابله کنم و از خودم دفاع کنم، حتی اگر آن چیز بسیار قوی باشد.
هوش مصنوعی: اگر پس از مرگ من، جسدم را در رود دجله غرق کنند، از شدت آتش دل و سوزی که در آن دارم، دود از کفنم بلند خواهد شد.
هوش مصنوعی: من حرفهای زیبای دلربا و خاص و جذاب را بر زبان میآورم و چون قاآنی به نظر برسد که این کلمات از زیبایی طبیعی سرزمین ختن الهام گرفته شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که از سر حمدان عقیق در یمنم
به سرخ ری کس نیست همچنان که منم
مرا سزد که کنم در جهان به . . . ر منی
که هر منی است گروگان هفده هژده منم
من آن کسم که ز بس تیز شهوتی . . . رم
[...]
درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
میان نفس و هوا دست و پای چند زنم
هزار بار برآمد مرا که یکباری
ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم
گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ
[...]
عجب مدار خراباتیی چنین که منم
اگر به کوی خراباتیان بود وطنم
کنشت و کعبه به فرمان روم خدا مکناد
که در ضمیر من آید که من به خویشتنم
خودی خود چو براندازم آن چه ماند اوست
[...]
شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟
ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم
به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست
عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم
ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق
[...]
ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم
ولی چو در نگرم پرده ی رخ تو منم
مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان
که جام باده رهائی دهد ز خویشتنم
بجز نسیم صبا ای برادران عزیز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.