گر خضر دهد آب بقایت به زمستان
مستان بستان جام می از ساقی مستان
بستان به شبستان قدح از دست نگارین
کز روی دلارا شکند رونق بستان
ترکیکه به خوناب جگر دارد معجون
در هر نظری اشک تر زهدپرستان
لعل لب دلدار گز و خون رزان مز
در خرقهٔ سنجاب خز و کنج شبستان
درکش می چون خون سیاووش به بهمن
کز نیرویش از دست رود رستم دستان
خمر عنبی خواهم و بستانی کاو را
نارنج غیب سیب زنخ نار دو پستان
اینست علاج دل بیمار طبیبا
سودم ندهد شیرهٔ عناب و سپستان
چون بادهٔ گلگون بودت گو نبود گل
فرخنده بهارست به میخواره زمستان
خستی دلم ای دوست به دستگان نگارین
دستان تو ای بسکه بگویند به دستان
بیرحمی و یک ذره وفا در دل تو نیست
تخمیست مروت که در آب و گل تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر از شاعری مشهور است که در آن به توصیف لذتهای دنیا و عشق میپردازد. شاعر از نکات مختلفی مانند می و باده، زیباییهای طبیعت، و عشق صحبت میکند. او همچنین به تلخیهای زندگی و کموفایی در عشق اشاره میکند. در نهایت، شاعر به جستجوی درمانی برای دل بیمار خود میپردازد و میخواهد که لذتهای دنیوی مانند شراب و زیباییهای دلدار، آرامش و شادابی را به او بازگرداند.
هوش مصنوعی: اگر خضر (نماد زندگی و جاودانگی) در زمستان آب بقای تو را بدهد، در این حال بستان (باغ) و نوشیدن جام می از دست ساقی مستان (شرابفروشان) لذت را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: در باغ در شب، به دست زیبایی، جامی بخور که بخاطر چهره دلانگیز او، شادی و زیبایی باغ را دوچندان میکند.
هوش مصنوعی: ترکی که در دلش درد و رنج دارد، در هر نگاهش اشکی جاری میشود که بیشتر از زهد و زهدورزی دیگران است.
هوش مصنوعی: لبهای دلبر همچون لعل است و انسان را به شدت شگفتزده میکند. خون، دردی عمیق و وصفناپذیر را به جان میمالد. در کنار هم، در جایی با آرامش و راحتی نشستهایم، شاید به یاد گذشته یا گرمای عشق.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و شجاعت میپردازد. بهمنی که با نیروی خود حسرت و اندوه سیاووش را از دل رستم برمیدارد، نشاندهنده تأثیر عمیق احساسات و یادآوری قهرمانان بزرگ است. خون سیاووش نشانهای از فداکاری و جدالهای گذشته است که همچنان در دل رستم باقی مانده و او را تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع، این تصویر به عظمت معنوی و یاد و خاطرهی قهرمانان در دل نسلهای بعدی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من خواهان شراب انگوری هستم و باغی که در آن، نارنج و سیب به صورت پنهانی وجود داشته باشد. دو پستان او هم چون میوهای زیبا و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: این درمانی برای دل بیمار نیست، پزشک! مصرف شیره عناب و سپستان برای من فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که بادهای خوشرنگ و خوشطعم در دست داری، گویی بهار و شکوفههای گل در دسترس است، در حالی که در واقع زمستان است و خبری از بهار و گلهای خوشبو نیست.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو خیلی ناراحت و خسته است، زیرا دستان رنگین و زیبای تو که خیلی مورد توجه دیگران قرار گرفته، باعث این خستگی شده است.
هوش مصنوعی: در دل تو نه تنها بیرحمی وجود دارد، بلکه حتی اندکی وفا هم پیدا نمیشود. شرافت و انسانیت، در وجود تو جایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان
خوردم دغل گرم تو چون عشوه پرستان
دی عهد نکردی بروم بازبیایم
سوگند نخوردی که بجویم دل مستان
گفتی که به بستان بر من چاشت بیایید
[...]
ای باد صبا رَو ز سپاهان به قهستان
بگذر چو به قاین رسی از طرف گل¬ستان
یاران مرا در چمن باغ طلب کن
از جام صبوحی شده مستان و چه مستان
مستان که به یک جام دو عالم بفروشند
[...]
خیزید که گیریم می از ساقی مستان
گردیم به حال دل آشوب پرستان
جامی دو سه نوشیم و درآییم به بازار
سر می و میخانه بگوییم به دستان
بس نشئه بلندست اگر لب بگشاییم
[...]
گر خضر دهد آب بقایت به زمستان
مستان بستان جام می از ساقی مستان
بستان به شبستان قدح از دست نگارین
کز روی دلارا شکند رونق بستان
ترکیکه به خوناب جگر دارد معجون
[...]
باری مه من گرچه بود فصل زمستان
از مقدم این ماه جهان گشته گلستان
حیفست رود بیزدن باده ز دست آن
ماهیست که در آن چو دل باده پرستان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.