قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در شکرانه سلامتی ذات اقدس شهریاری دام ملکه در فتنهٔ باب علیهاللعنه و العذاب
ساقی امشب می پیاپی ده که من بر جای آب
نذر کردستم کزین پس می ننوشم جز شراب
منت ایزد را که شه رست از قضای آسمان
ور نه در معمورهٔ هستی فتادی انقلاب
چشم بخت عالمی از خواب غم بیدار شد
اینکه میبینم به بیداریست یارب یا به خواب
جام کیخسرو پر از می کن که تا چون تهمتن
کینهٔ خون سیاوش خواهم از افراسیاب
من که از شرم و حیا با کس نمیگفتم سخن
رقص خواهم کرد زین پس در میان شیخ وشاب
نذرکردستم کزین پس هرکجا سیمینبریست
گر همه فرزند قیصر سازم مست و خراب
گه کنم با غبغبش بازی چو کودک با ترنج
گه به زلفش درآویزم چوکرکس با غراب
ترککی دارم که دور از چشم بد دارد لبی
چوندوکوچک لعل و دروی سی و دو دُرّخوشاب
مو زره مژگان سنان ابرو کمان گیسو کمند
رخ سمن لب بهر من زلف اهرمن صورت شهاب
گرم مهر و نرم چهر و زود صلح و دیر جنگ
تازهروی و عشوه جوی و بذله گوی ونکته یاب
کوه سیمین بر قفا وگنج سیمش پیش روی
گنج سیمش آشکار و کوه سیمش در حجاب
همچو آثار طبیعی روی او با بوی و رنگ
همچو اشکال ریاضی زلف او پر پیچ و تاب
دی مرا چرن دید بایاران به مجدنگرم رفت
هرطرف هنگامهیی اینجا شراب آنجاکباب
گفت در گوشم که این مستیست یا دیوانگی
کت به رقص آورده بیخود دادمش حالی جواب
کای عطارد خال ای مه زهره ات را مشتری
خوش دلم کز کید مریخ و زحل رست آفتاب
آخر شوال خسرو شد سوار از بهر صید
آسمانش در عنان و آفتابش در رکاب
کز کمین ناگه سه تن جنبید و افکندند زود
تیرهای آتشین زی خسرو مالک رقاب
حفظ یزدانیسپر شد وان سه تیرانداز را
چون کمان ره در گلو بست از پی رنج و عذاب
از خطا زین پس نمیگویم صواب اولیترست
کان خطای تیر بد خوشتر ز یک عالم صواب
کشت عمر عالمی میسوخت زان برق بلا
گر ز ابر رحمت یزدان نمیشد فتح باب
پشه زد بازو به پیل و قطره زد پهلو به نیل
آنت رمزی بس عجیب و اینت نقلی بس عجاب
اژدها تا بود حفظ گنج میکرد ای عجیب
اژدها دیدیکه بر تارجگنج آرد شتاب
بم شنیدشم شهاب تیرزن بر اهرمن
تیرزن نشنیده بودم اهرمن را بر شهاب
بس عقاب جره دیدستم که گیرد زا غ شوم
من ندیدم زاغ شرمیکاوکند قصد عقاب
شیرغاب از پردلی آردگرزان را به چنگ
لیک نشنیدم گر از چنگ زن در شیر غاب
درکلاب ار ببر آویزد نباشد بس شگفت
خود شگفت اینست کاندر ببر آویزد کلاب
تا نپنداریکه تنها یک قران ان شهگذشت
صدقران بر اهل یک کشور گذشت از اضطراب
خاصه برگردون عصمت مهد علیاکانزمان
خور ز شرمش زرد شد حتی توارت بالحجاب
درج در سلطنت آن کز سحاب همتش
صدهزاران چشمهٔ تسنیم جوشد از سراب
سایهٔ خورشید اقبالش اگر افتد به ابر
جایباران زین سپسن*ررشد بارد از سحاب
اصل این بلقیس از نسل سلیمان بوده است
قاسم ارزاق نعمت باب او من کل باب
آمد آن بلقیس گر پیش سلیمان کامجو
آمد ابا بلقیس از پشت سلیمان کامیاب
ایمهین بانویعالم عیدکن این روز را
کز نصیب عیش هست این عید بس کامل نصاب
عید مولود دوم نه نام این عید سعید
در میان عیدها این عید را کن انتخاب
زانکه پنداری دوم ره زاد شاهشاه و داد
تاز یزدانتثا ز فضل *ریتث عمر بیحساب
بیستون برپاس تا آب خیمهٔ چمرخکبود
خیمهٔ جاه ترا ازکهکشان بادا طناب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احوال شاعر در یک شب سرشار از می و شادی اختصاص دارد. شاعر با ساقی میگوید که دیگر جز شراب نخواهد نوشید و از خداوند سپاسگزاری میکند که سلطانی از قضا و تقدیر رهایی یافته است. او از بیداری و شوری تازه در زندگی میگوید و به جذابیتهای عشق و معشوقش اشاره میکند. شاعر همچنین به توصیف زیباییهای معشوق پرداخته و از نعمتهای عشق و شادی یاد میکند. در انتها، ولادت و عید را جشن میگیرد و این روز را بزرگ میشمرد، زیرا به اعتقاد او این عید نماد شادی و خوشبختی است. کل شعر به موضوعاتی چون عشق، شادی و تقدیر الهی میپردازد.
هوش مصنوعی: امشب ای ساقی، مرتب به من شراب بده، چرا که من نذر کردهام که از این پس هیچ نوشیدنی دیگری جز شراب نخواهم نوشید.
هوش مصنوعی: باید شکرگزار خدا باشیم که پادشاه از سرنوشت شوم آسمان نجات یافت، وگرنه در سراسر جهان آشوب و هرج و مرج به وجود میآمد.
هوش مصنوعی: چشم خوشبختی جهانی از غم و خواب بیدار شد. اکنون که این را میبینم، نمیدانم که در واقعیت است یا هنوز خواب میبینم.
هوش مصنوعی: جام کیخسرو را پر از شراب کن که میخواهم مانند تهمتن، کینه و خشم خون سیاوش را از افراسیاب بگیرم.
هوش مصنوعی: من که به خاطر شرم و حیا با کسی صحبت نمیکردم، از این به بعد در جمع جوانان و ریشسفیدان، قصد دارم برقصم.
هوش مصنوعی: من عهد کردهام که هر جا نقره و ثروت باشد، حتی اگر همه فرزندان قیصر نیز از آن مست و خراب شوند.
هوش مصنوعی: گاهی با غبغبش بازی میکنم مانند کودکی که با میوهی ترنج بازی میکند، و گاهی به زلفش میچسبم مثل جغدی که به کلاغ نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: دارم دختری که وقتی کسی او را نمیبیند، لبانی دارد مانند دو لعل کوچک و چهرهای با سی و دو دانه مروارید زیبا.
هوش مصنوعی: موی بلند و زیبا همچون زرهای است که از چشمان گرد و مژگان به وجود آمده، ابرو مانند کمانی درخشنده است و گیسو همچون کمندی است که دور رخ زیبا پیچیده است. لبهای شیرینش شبیه به گل سمن و زلفهایش مانند تارهایی هستند که به زیبایی درخشش شهاب را به ذهن میآورند.
هوش مصنوعی: اگر پر مهر و مهربان و با طراوت باشی و به راحتی به صلح و دوستی بپردازی، شاید دیگران هم به تو محبت کنند. تو باید در رفتار خود لطافت، جذابیت و شوخطبعی را به کار ببندی و به جزئیات توجه کنی.
هوش مصنوعی: کوهی از نقره در پشت قرار دارد و گنج نقرهای آن به وضوح نمایان است، در حالی که کوه نقرهای در پسپرده باقی مانده است.
هوش مصنوعی: چهره او همانند زیباییهای طبیعی است که با عطر و رنگش دلربایی میکند، و زلفهایش به شکلی پیچیده و زیبا شبیه به اشکال هندسی است.
هوش مصنوعی: دیگری مرا در میان یاران خوشحال دید که در دنیای خودم غوطهور بودم. در هر سو شور و هیجان بود و در اینجا شراب و آنجا کباب.
هوش مصنوعی: در گوشم گفت که این حالتی که داری، مستی یا دیوانگی است، اما من بیخبر از خودم به رقص درآمدهام و جوابش را ندادم.
هوش مصنوعی: ای عطارد، ای ستارهٔ زیبا و درخشان، من به خوشبختی و محبت تو دل خوش دارم. از شر و نیرنگ مریخ و زحل رهایی یافتم و اکنون به نور و روشنی خورشید دست یافتهام.
هوش مصنوعی: در آخر ماه شوال، خسرو سوار بر اسب شد تا به شکار آسمان برود؛ آسمان را در دست دارد و خورشید را در زینش.
هوش مصنوعی: سه نفر به طور ناگهانی از کمین بیرون آمدند و به سرعت تیرهای آتشین را به سوی خسرو، صاحب قدرت و سروری، پرتاب کردند.
هوش مصنوعی: حفظ یزدان، مانند سپری محکم، به او کمک کرد. و آن سه تیرانداز که در پی ایجاد زحمت و درد بودند، مانند کمانی که در گلو بماند، نتوانستند راهی برای نفوذ پیدا کنند.
هوش مصنوعی: از این به بعد نمیگویم که خطا بهتر از درست است، زیرا این اشتباه کمتر از یک دنیا درست به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: عمر انسانها به خاطر مشکلات و حوادث سخت و تلخ به باد میرود، مگر اینکه از رحمت و الطاف الهی برخوردار شوند که در این صورت، درهای موفقیت و خوشبختی به رویشان باز خواهد شد.
هوش مصنوعی: پشه به بازوی فیل برخورد کرد و قطره به پهلوی نیل رسید. این واقعه نشانهای بسیار عجیب و تفسیر آن نیز شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که اژدها وجود داشت، گنج را محافظت میکرد. چه شگفتانگیز است که اژدها را دیدی که چطور با شتاب به تاراج گنجها میپردازد.
هوش مصنوعی: من صدای شهابسنگی را شنیدم که تیرکزن را هدف قرار میداد، اما هرگز نشنیده بودم که تیرکزن بر اهرمن (شخصیت شر) تیراندازی کند.
هوش مصنوعی: من عقابهای زیادی را مشاهده کردهام که از ترس و هراس خود به پرواز در میآیند، اما هرگز زاغی را ندیدهام که بخواهد به عقاب حمله کند.
هوش مصنوعی: شیر دلیری میتواند از دلیران دیگر به راحتی برتری پیدا کند، اما من هیچ وقت نشنیدم که کسی از یک نوازنده قهار در این زمینه ضعیفتر باشد.
هوش مصنوعی: اگر در عرش (بهشتی) خوبان، کبوتری به دیوانهای آویزان شود، این خود شگفتی نیست، بلکه شگفتی آنجاست که در دیوانهای ممکن است همان کبوتری به آویختن در عرش (بهشت) بیفتد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که نگو فقط یک قران از آن پادشاه گذشت، در حالی که صد قران بر مردم یک کشور از اضطراب و تنش گذشته است. به عبارتی، نشان میدهد که تأثیرات و هزینههای حوادث بزرگ بر مردم بسیار بیشتر از آن چیزی است که به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به ویژه در هنگام افراشتن پرده عصمت مهد علی، چنان خورشیدی از شرم زرد شد که حتی تو را نیز با حجاب پوشاند.
هوش مصنوعی: در سلطنت او، که با اراده و تلاشش مانند ابرها، هزاران چشمهٔ زلال و خوشطعم از جایی که به نظر میرسد بیمحتوا باشد، جاری میشود.
هوش مصنوعی: اگر سایهٔ موفقیت بر سر کسی بیفتد، پس از آن به مانند باران از ابرهای آسمان میبارد و به رشد و شکوفایی او کمک میکند.
هوش مصنوعی: بلقیس، شخصیت اصلی این داستان، از نسل سلیمان است و قاسم (توزیعکننده) نعمتها و رزقها از هر دروازهای به سوی او میآید.
هوش مصنوعی: بلقیس، آن ملکه معروف، با موفقیت به دیدار سلیمان آمده و به خواستهاش رسیده است. این خبر حاکی از این است که بلقیس از قدرت و عظمت سلیمان بهرهمند شده و به هدفش دست یافته است.
هوش مصنوعی: ای بانوی بزرگ جهان، این روز را عید بگیر، زیرا این عید به خاطر بهرهمندی از شادیها، بسیار کامل و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: میلاد دومین معصوم را عید خوشی بدان و در میان جشنها، این عید را برگزین.
هوش مصنوعی: زیرا تو میاندیشی که دوباره حاکم و پادشاه به سبب عدل و انصافش، همچون روزگار گذشته، بر زندگی تو تاثیر خواهد گذاشت و تو را از نعمت و فضل بیپایان خود بهرهمند خواهد کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی میپردازد که در آن تکیهگاه و پایگاهی برای برپایی موجود نیست و فقط به بیان وضعیت ناامنی و بیثباتی اشاره میکند. در این شرایط، تلاش برای برپایی خیمهای که نماد جاه و مقام است، به وسیله باد از بین میرود و این وضعیت میتواند سمبل تضاد بین کمال و ویرانی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.