گنجور

 
فضولی

ای بر فراز مسند عزت مکان تو

برتر ز هر چه برتر از آن نیست شان تو

برهان قاطع آمده قول تو سر بسر

عالم شده مسخر تیغ زبان تو

بر خاص و عام خوان کرامت کشیده

مپسند خلق هر دو جهان میهمان تو

هر صبح و شام هست بتقریر مقربان

حی علی الصلاة صلایی بخوان تو

حرفی بس است بهر دوایی هزار درد

گاه تکلم از لب گوهر فشان تو

انس و ملک بسجده سزد گر نهند سر

جایی که پا نهاده سگ آستان تو

باد از روان و روح فضولی درودها

هر لحظه بر روان تو و پی روان تو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode