گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فضولی

منم که بی‌تو گرفتار صد بلا شده‌ام

به صد بلا ز فراق تو مبتلا شده‌ام

مگر به قوت ضعف بدن رسم جایی

چنین که در طلبت همره صبا شده‌ام

به درد و محنت بسیار من وسیله مپرس

نه اندکست که از چون تویی جدا شده‌ام

طبیب را چه دهم درد سر ز بهر دوا

چو من به درد تو مستغنی از دوا شده‌ام

هوای چشم سیاه تو در سرست مرا

که خاکسارتر از میل توتیا شده‌ام

ز بس که مست می حیرتم نمی‌دانم

که چیست حال من و این چنین چرا شده‌ام

فضولی از من بیچاره عقل و دین مطلب

که مبتلای بتان پری‌لقا شده‌ام