سبک به چشم تو از شیوه وفا شدهام
سزای من که به بیگانه آشنا شدهام
کسی به خاک چو من گوهری نیندازد
به سهو از گره روزگار وا شدهام
ز خون شکوه دهانم پرست چون سوفار
خدنگ راست روم از هدف خطا شدهام
ملایمت شکند شاخ تندخویان را
ز خار نیست غمم تا برهنهپا شدهام
کیم من و چه بود رزق همچو من موری
که بار خاطر این هفت آسیا شدهام
نمک به دیده من رنگ خواب میریزد
ز چشم سرمهفریب تو تا جدا شدهام
هنوز نقش تعلق به لوح دل باقی است
ز فقر نیست که قانع به بوریا شدهام
به ناله چون جرسم صد زبان آهن هست
ز بیم خوی تو چون غنچه بیصدا شدهام
ز هیچ همنفسی روی دل نمیبینم
چو پشت آینه زان روی بیصفا شدهام
میان اهل سخن امتیاز من صائب
همین بس است که با طرز آشنا شدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و پیچیده خود را درباره وفا، جدایی، و شخصیتش بیان میکند. او به رابطهاش با دیگران و تأثیرات روزگار میپردازد. به خود میبالد که با بیگانگان آشنا شده و از آنها چیزهایی آموخته است. شاعر میگوید که شایستگیاش بیش از آن است که مورد بیاحترامی قرار گیرد و به نوعی به چالشهای زندگی و مشکلاتش اشاره میکند. همچنین به ناپایداری احساساتش و دشواریهای وجودیاش پرداخته و در نهایت به موفقیت خود در منحصر به فرد بودن در میان اهل سخن اشاره میکند. این شعر تصویرگر جدال شاعر با احساسات و هویت خود است.
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداری که دارم، به نظر میرسد در نگاه تو به گونهای سبک و بیاهمیت جلوه میکنم، زیرا من به کسی که بیگانه است، مهر و علاقه نشان دادهام.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من در دل خاک ارزشی ندارد که بهسادگی از دست برود. من از مشکلات روزگار آزاد شدهام و دیگر در بند آنها نیستم.
هوش مصنوعی: از خون دل، دهانم پر از شکایت است، مانند تیری که به هدف نمیخورد، من هم از هدف دور شدهام.
هوش مصنوعی: نرمی و ملایمت میتواند سنگینی و تندی افراد خشن را بشکند. من از کسی ناراحت نیستم، چون که با پای برهنه، به راحتی میتوانم از خارها عبور کنم.
هوش مصنوعی: من کیستم و روزگارم چه بوده است، مانند موری که بار سنگین این هفت آسیا را بر دوش کشیدهام.
هوش مصنوعی: چشم من به یاد تو همیشه پر از اشک است و آن اشکها به یاد تو، رنگ خواب و خیال به خود میگیرد، زیرا که من از تو جدا شدهام.
هوش مصنوعی: هنوز اثر وابستگی و تعلقات در قلب من باقیست. به خاطر فقر و تنگدستی نیست که به زندگی ساده و بیخبر از خواستههایم راضی شدهام.
هوش مصنوعی: من به دلایل بیپناهی و به خاطر نگرانی از حضور تو، مانند گل بودم که بدون صدا پژمرده شدهام، در حالی که بسان جسمی که صدها زبان دارد، ناله میکنم.
هوش مصنوعی: من هیچ همدمی ندارم که با او از دل بگویم و مانند پشت آینه، از روی ناپاک خودم به بیصفایی افتادهام.
هوش مصنوعی: در بین سخنوران، من به واسطه این که با شیوه و زبان مخصوص صحبت آشنا شدهام، تفاوت و امتیاز خاصی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که بیتو گرفتار صد بلا شدهام
به صد بلا ز فراق تو مبتلا شدهام
مگر به قوت ضعف بدن رسم جایی
چنین که در طلبت همره صبا شدهام
به درد و محنت بسیار من وسیله مپرس
[...]
بدام عشق تو بیدانه مبتلا شده ام
پرم مبند چو دل بسته مبتلا شده ام
جدا ز یاران، تار گسسته را مانم
که بینوا شده ام گر دمی جدا شده ام
چراغ اهل دلم، بیفروغم ار بینی
[...]
به صد غبار درین دشت مبتلا شدهام
به دامن که زنم دست از او جدا شدهام
جنون به هر بن مویم خروش دیگر داشت
چه سرمه زد به خیالم که بیصدا شدهام
هنور ناله نیام تا رسم به گوش کسی
[...]
به صد بلا ز غمت گرچه مبتلا شدهام
هزار شکر که با درد آشنا شدهام
ز خار ما همه گل میدمد به دامن دشت
به جستجوی تو تا من برهنهپا شدهام
جدا ز گلشن کویت طبیب از حسرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.