ملک را گر نظر بر قد آن سرو روان افتد
سراسیمه چو مرغ تیر خورده ز آسمان افتد
مپوش از من رخ ای خورشید مپسند این که چون شمعم
همه شب تا سحر آتش بمغز استخوان افتد
مگو ای دل بشمع محفل از سوز درون حرفی
مکن کاری که این راز نهان در هر زمان افتد
بلا را نیست قابل جز صفای دل عجب نبود
اگر زان شمع چون آیینه ام آتش بجان افتد
فکندی زلف بر رخ اضطرابی کرد دل پیدا
چو مرغی کش بناگه آتش اندر آشیان افتد
بمقصد راه کم جو از رکوع ای زاهد گم ره
که بسیار آزمودم تیر کج کم بر نشان افتد
فضولی صبح سان دم می زنی از مهر رخسارش
نمیترسی از آن دم کز تو آتش در جهان افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عواطف انسانی اشاره دارد. شاعر به توصیف اثرگذار بودن عشق و زیبایی میپردازد و میگوید که وقتی به محبوب مینگرد، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد، درست مانند پرندهای که تیر خورده و به زمین میافتد. او از محبوبش میخواهد که چهرهاش را نپوشاند و به این موضوع اشاره میکند که او مانند شمعی است که شب تا صبح در آتش میسوزد.
شاعر همچنین به درد و سوز درون دل اشاره کرده و میگوید که نباید این راز را به کسی بگوید؛ همانطور که دل از عشق میسوزد، همین سوز باعث روشنایی دل خواهد شد. او به زاهد توصیه میکند که در جستجوی حقیقت نباید از مسیر اصلی منحرف شود. در پایان، او به خطرات ناشی از عشق و تأثیرات آن بر زندگی اشاره میکند و اینکه گاهی بیاحتیاطی میتواند آتش به پا کند.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه نگاهش به قامت آن سرو زیبا بیفتد، مانند پرندهای که تیر خورده و از آسمان سقوط میکند، در حالتی پریشان و نگران قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: ای خورشید، چهرهات را از من پنهان نکن! نپسند که من مانند شمعی هستم که تمام شب تا صبح در آتش میسوزد و شعلهاش به مغز استخوانم میرسد.
هوش مصنوعی: ای دل، نگو از درد درونت در محفل و کنار شمع. هیچ سخنی نگو، چون این راز در هر زمانی ممکن است فاش شود.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که: بلا و مشکلات نمیتوانند به جز با دل پاک و خالص تحمل شوند. شگفتی اینجاست که اگر آن شمعی که روشنایی میبخشد، آتش به جان من بیافکند، باید انتظارش را داشت.
هوش مصنوعی: زلفهای تو بر چهرهام افتاده و دل مرا به حالتی پریشان و نگران درآورده است، مانند پرندهای که ناگهان در آشیانهاش آتش میافتد.
هوش مصنوعی: ای زاهد، برای رسیدن به مقصد، راهی را جستجو نکن که در آن رکوع و عبادت بیشتر از دقت و توجه به هدف باشد. چرا که من بارها تجربه کردهام که تیر کج هرگز بر نشانه نمیافتد و به هدف نمیرسد.
هوش مصنوعی: در زمان صبح، تو با خیال راحت از زیبایی چهرهاش صحبت میکنی و به هیچ چیزی از آن ترس نداری، حتی به این فکر که ممکن است از این حرفها آتش و هیاهو در جهان پدید آید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن رندی که بهر باده در دیر مغان افتد
ز شور مستیش هر لحظه شوری در جهان افتد
چو دارد مغبچه جام می و پیر مغان لعلش
گه این را گرد سر گردد گهی در پای آن افتد
ازین دیر کهن رانم سخن کافزایدش حیرت
[...]
چو از داغ فراقت شعله حسرت به جان افتد
چنان آهی کشم از دل، که آتش در جهان افتد
سجود آستانت چون میسر نیست میخواهم
که آنجا کشته گردم، تا سرم بر آستان افتد
نماند از سیل اشک من زمین را یک بنا محکم
[...]
به بزمت شب خوش آن عاشق که سرگرم فغان افتد
شود چون صبح روشن راست چون شمع از زبان افتد
چمن از بس که تاریکست بیشمع جمال او
فروزم گر چراغ ناله مرغ از آشیان افتد
به خلوت هم نقاب از چهره هرگز برنیندازد
[...]
مبادا کافر از طاق دل پیر مغان افتد!
که رزق خاک گردد تیر چون دور از کمان افتد
جدا از حلقه آن زلف حال دل چه می پرسی؟
چه باشد حال مرغ بی پری کز آشیان افتد؟
مرا از تندخویی یار ترساند، ازین غافل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.