من و عشق تو اگر کفر و اگر ایمانی
من و شوق تو اگر نور و اگر نیرانی
من و زهر تو که هم زهری و هم تریاقی
من و درد تو که هم دردی و هم درمانی
جلوه کن جلوه که هم ماهی و هم خورشیدی
باده ده باده که هم خلدی و هم رضوانی
من و نقش تو که هم صورت و هم معنایی
من و وصل تو که هم جانی و هم جانانی
من سیه روز و سیه کار و سیه اقبالم
تو سیه زلف و سیه چشم و سیه مژگانی
نه همین دانهٔ خال تو ره آدم زد
کز سر زلف سیه دامگه شیطانی
آه اگر بر دل دیوانه ترحم نکنی
تو که با سلسله زلف عبیر افشانی
گر دل از نقطهٔ خال تو بنالد نه عجب
عجب این است که در دایرهٔ امکانی
مگر ای زلف ز حال دلم آگه شدهای
که پراکنده و شوریده و سرگردانی
گر پریشان شوی از زلف پری رخساری
صورت حال فروغی همه یکسر دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ارتباط عمیق و عاشقانهاش با محبوبش اشاره میکند. او میگوید که عشقش به محبوبش مستقل از ایمان و کفر، درد و درمان و حتی نور و تاریکی وجود دارد. او از جلوههای زیبای محبوبش صحبت میکند که هم چون ماه و خورشید میدرخشد و میطلبد که این زیباییها را به او نشان دهد. شاعر از زخمها و تلخیهایی که عشق به او داده نیز میگوید و به ویژگیهای محبوبش، مانند زلف و چشمهایش اشاره میکند. در نهایت، او به حیرتی که از عشقش به وجود آمده اشاره میکند و میپرسد که آیا محبوبش از حال او باخبر است. شاعر با حالتی دلتنگ و پر از احساس، به عشق و زیباییهای محبوبش مینگرد.
هوش مصنوعی: من و محبت تو اگرچه به عشق منجر شود یا به کفر برگردد، من و اشتیاق به تو اگرچه به روشنایی بیفزاید یا به تاریکی دچار کند.
هوش مصنوعی: من و زهر تو، هم زهر هستیم و هم داروی هم؛ من و درد تو، هم درد هستیم و هم درمان.
هوش مصنوعی: زیبایی خود را نشان بده، زیرا تو هم مانند ماه و هم مانند خورشید درخشان هستی. نوشیدنی بده، زیرا تو هم همانند بهشت و هم چون نعمتهای بهشتی هستی.
هوش مصنوعی: من و تصویر تو همیشه با هم هستیم، هم از نظر شکل و هم از نظر معنا. من و ارتباط با تو نیز به گونهای است که هم نفس یکدیگریم و هم روح هم هستیم.
هوش مصنوعی: من در زندگی خود روزهای تاریک و کارهای بدی دارم، و بخت خوبی نصیبم نشده است. اما تو با تاریکی موها و چشمانت، و مژگان سیاهت زیبایی خاصی داری.
هوش مصنوعی: دانهٔ خال تو، باعث خطای انسان شده است، چون از موهای سیاه تو، دام شیطانی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: آه، اگر بر دل دیوانهای رحم نکنی، تو که با زلفهای خوشبویی که داری، جذابیت پخش میکنی.
هوش مصنوعی: اگر دل از زیبایی و جذابیت تو شکایت کند، جای تعجب ندارد. تعجب اینجاست که چنین احساسی در دنیای ممکنات وجود دارد.
هوش مصنوعی: شاید تو از حال و روز من خبر داری که اینگونه پریشان و آشفتهام و سرگردان میگردم.
هوش مصنوعی: اگر از زلف و زیبایی چهره محبوب خود مضطرب شوی، تمام وضعیت و احوال تو به خوبی مشخص خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما! گرد سرم چند همیگردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
[...]
هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد
نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی
چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد
[...]
رومه سوزک مژه میکنی از نادانی
ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی
جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی
مژه وارونه چه کردند ترا میدانی
مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را
[...]
یافت احوال جهان رونق جاویدانی
چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلمانی
باز در معرکه چون صبح سنانشان بدمد
[...]
ای خدا! دار درین ساحت دهر فانی
صدر دین را ببزرگان دگر ارزانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.