گرچه آن زلف سیه را تو نمیلرزانی
پس چرا نافهٔ چین است بدین ارزانی
چون دو زلف تو پراکنده و سرگردانم
که تو یک بار مرا گرد سرت گردانی
مار زلفین بتان حلقه به رخسار زند
زلف چون مار تو چنبر زده بر پیشانی
خلقی از روی تو در کوچهٔ بی آرامی
جمعی از موی تو در حلقهٔ بی سامانی
مو به مویم زخم موی تو در پیچ و خم است
هیچ کس موی ندیدهست بدین پیچانی
هر که لبهای تو را چشمهٔ حیوان شمرد
بینصیب است هنوز از صفت انسانی
گیرم از پرده شد آن صورت زیبا پیدا
حاصل دیده من چیست به جز حیرانی
خون بها دادن یک شهر بسی دشوار است
دوستان را نتوان کشت بدین آسانی
گفتمش در ره جانانه چو باید کردن
زیر لب خنده زنان گفت که جان افشانی
دایم ای طره حجاب رخ یاری گویا
نایب حاجب دربار شه ایرانی
خسرو مملکت آرای ملک ناصر دین
که کمر بسته به آبادی هر ویرانی
دوش بردهست دل از دست فروغی ماهی
که فروغ رخش افتاده به هر ایوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با توصیف زلفهای معشوق به زیبایی و پیچیدگی آنها اشاره میکند، و از احساساتی چون سردرگمی و شگفتی ناشی از عشق سخن میگوید. او به تضاد بین جذابیت ظاهری و درد و رنجی که در پی عشق میکشد، اشاره میکند. همچنین بر این نکته تأکید دارد که زیبایی و دلربایی معشوق باعث گمراهی و حیرت او شده و این امر برای او دشوار است. در پایان، شاعر به زیباییهای ظاهری و تأثیر آنها بر دل و جان انسانها میپردازد و بر اهمیت عشق و احساسات انسانی در این وصال تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه تو آن موهای سیاه را نمیجنبانی، پس چرا این همه با ناز و زیبایی در معرض نمایش است؟
هوش مصنوعی: من مانند موهای تو که به هم ریخته و گیج هستند، سرگردانم؛ ای کاش فقط یک بار مرا دور خودت بچرخانی.
هوش مصنوعی: موهای همچون مار معشوقهام، حلقهی زیباتری بر چهرهاش میزنند. موهایش بهسیاق مار، دور پیشانیاش پیچیده است.
هوش مصنوعی: در کوچهای که آرامش ندارد، افرادی به خاطر زیبایی تو گرد آمدهاند و در میان بینظمی، تعدادی از موهای تو مانند حلقهای در هم tangled هستند.
هوش مصنوعی: زخمی که از موی تو بر سر موهای من نشسته، به شدت به هم بافته و پیچیده است، به گونهای که هیچ کس دیگری چنین پیچیدگی را در موها ندیده است.
هوش مصنوعی: هر کس که لبهای تو را به جای چشمهای از حیات و سرزندگی بشمارد، هنوز به ویژگیهای انسانی دست نیافته است و بینصیب مانده.
هوش مصنوعی: اگرچه آن چهره زیبا از پرده بیرون آمده، اما نتیجهای که برای من دارد، جز حیرت و شگفتی نیست.
هوش مصنوعی: قتل یک شهروند، بهایی سنگین دارد و نمیتوان به سادگی به جان دوستان افتاد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که در راه عشق چگونه باید رفتار کرد، و او در حالی که لبخند میزد پاسخ داد که باید جان خویش را فدای عشق کرد.
هوش مصنوعی: ای طرهٔ موی تو که همچون پردهای از زیبایی پنهان است، همیشه به من یادآوری میکند که تو مانند کسی هستی که نقش محافظ زیبایی و شکوهمندی را در دربار ایران بر عهده داری.
هوش مصنوعی: خسرو که کشور را زینت میبخشد و ملك ناصر دین است، با تمام تلاشش عزم کرده تا هر ویرانی را آباد کند.
هوش مصنوعی: دیشب قلبم را از دست دادم، به خاطر جاذبهای که ماه دارد و نورش به هر گوشهای تابیده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما! گرد سرم چند همیگردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
[...]
هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد
نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی
چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد
[...]
رومه سوزک مژه میکنی از نادانی
ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی
جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی
مژه وارونه چه کردند ترا میدانی
مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را
[...]
یافت احوال جهان رونق جاویدانی
چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلمانی
باز در معرکه چون صبح سنانشان بدمد
[...]
ای خدا! دار درین ساحت دهر فانی
صدر دین را ببزرگان دگر ارزانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.