گنجور

 
فروغی بسطامی

سر از کمند نپیچم اگر تو صیادی

رخ از هلاک نتابم اگر تو جلادی

نکرده چاره مکر تو هیچ مکاری

نبرده پنجهٔ شید تو هیچ شیادی

گه از سلاسل لیلی کمند مجنونی

گه از شمایل شیرین بلای فرهادی

به طرف بام قدم نه که شرم خورشیدی

به صحن باغ گذر کن که رشک شمشادی

نه گریه داد مرا بی رخ تو تسکینی

نه ناله کرد مرا در غم تو امدادی

نه داد شیخ شنیدی، نه نامه راهب

فغان که گوش ندادی به هیچ فریادی

ز ناتوانی ما کی خبر توانی شد

که در کمند قوی پنجه‌ای نیفتادی

از آن به بند تو آزادگان گرفتارند

که غیرت مه تابان و سرو آزادی

ز زلف و چشم تو معلوم می‌توان کردن

که آفت بشر و فتنه پری زادی

ز سیل گریه ما سست شد اساس دو کون

تو ای بنای محبت چه سخت بنیادی

فروغی آن مه تابان مگر مراد تو داد

که داد صورت و معنی به شاعری دادی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

عتاب رنگ به من نامه‌ای فرستادی

مرا به پردهٔ تشریف راه نو دادی

صحیفه‌های معانی نوشتی و سر آن

به دست مهر ببستی و مهر بنهادی

چو نقش عارض و زلف تو نوک خامهٔ تو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

مرا دلیست هوس خانۀ غم آبادی

که گر بدور فتادی مرا به افتادی

طرب نکوهی، انده کشی، غم اندوزی

ز کار عیش پشیمان، به درد دل شادی

درو بهر سر مویی نهفته درد دلی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مولانا

چه باده بود که در دور از بگه دادی

که می‌شکافد دور زمانه از شادی

نبود باده به جان تو راست گو که چه بود

بهانه راست مکن کژ مگو به استادی

چه راست می‌طلبی ای دل سلیم از او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

به خرمی و به خیر آمدی و آزادی

که از صروف زمان در امان حق بادی

به اتفاق همایون و طلعت میمون

دری ز شادی بر روی خلق بگشادی

به هر مقام که پای مبارکت برسد

[...]

حکیم نزاری

نه قلزمم که به هم در شوم به هر بادی

که در میانه دلم هست کوه فولادی

غلط شدم که دلِ نا شکیب فرتوتم

چو آبِ تیره شود گر برون زند بادی

مثالِ صبر ِ من از روی ِ دوست دانی چیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه