ای که هم آغوش یار حور سرشتی
عیش ابد کن که در میان بهشتی
صاحب این حسن را سزد که بگوید
ماه فلک را ، که ما بِهیم و تو زشتی
دل ز تو غافل نگشت یک نفس اما
هم نفسش در تمام عمر نگشتی
خون غزالان کعبه ریخته چشمت
چون تو ندیدم صنم ، به هیچ کنِشتی
لازم عشق آمد آن جمال، خدا را
عاشقِ بی چاره را ، به جرمِ چه کُشتی
از غم عشقت چه جامهها که دریدم
وز پی قتلم چه نامهها که نوشتی
خستی و درمان خستگان ننمودی
کشتی و بر خاک کشتگان نگذشتی
وای بر آن دل که درد عشق ندادی
حیف بر آن جان که داغ شوق نهشتی
تخم محبت بری نداد فروغی
دانهٔ بیحاصل از برای چه کشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و دردهایی که ناشی از عشق است میپردازد. شاعر به یاری محبوب خود اشاره میکند و از زیبایی او که شایستهی ستایش است سخن میگوید. او به تمایز میان خود و محبوبش اشاره دارد و میگوید که دلش هرگز از یاد او غافل نبوده است. همچنین شاعر از غم و درد ناشی از عشق، از نامهها و جامههایی که به خاطر محبوبش از بین برده، صحبت میکند. او در نهایت از بیتوجهی محبوب به درد و رنج عاشق و نیز از امید به محبت سخن میگوید و از این که اقدام مثبتی از محبوب ندیده، ابراز تأسف میکند. شعر به نوعی نقد عشق و معشوقی است که محبت را درک نمیکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در آغوش معشوقی همچون حوریان زندگی میکنی، لذت جاودانی را تجربه کن؛ زیرا تو در میان بهشتی قرار داری.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که کسی که زیبایی خاصی دارد، بسیار شایسته است که بگوید که ماه در مقایسه با او از زیبایی کمتری برخوردار است و در واقع او با زیباییاش برتر از دیگران به نظر میرسد. به عبارتی، زیبایی او آنقدر چشمگیر است که حتی ماه را به زشتی میکشاند.
هوش مصنوعی: دل هرگز از یاد تو غافل نشد، اما تو هرگز هم نفس او در طول عمرت نبودی.
هوش مصنوعی: چشمان تو مثل هیچ چیز دیگری نیستند، حتی اگر خون غزالان کعبه بر زمین ریخته باشد.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی آن چهره برای خدا ضروری است، اما ای عاشق بیچاره، به چه دلیل تو را به قتل رساندند؟
هوش مصنوعی: به خاطر غم عشق تو، چه لباسهایی که پاره کردم و به خاطر گفتن حرفهای تو، چقدر نامه نوشتم.
هوش مصنوعی: تو در میان خستگیها و رنجها، هیچ کمکی به خستگان نکردی و حتی بر خاک کسانی که جان باختهاند هم عبور نکردی.
هوش مصنوعی: آه بر آن دل که تجربه عشق را نچشید، افسوس بر آن جان که شوق و آرزو را در دل نگذاشت.
هوش مصنوعی: اگر بذری برای محبت نگه نداریم، پس برای چه باید دانهای که هیچ ثمرهای ندارد بکاریم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز دل رادش که دید یا که تواند
سیم به دریا و زرفشاند به کشتی
یار اگر از دوست دست شسته زدستان
کاسته از کاستی و خامی و زشتی
وای اگر از یار دل نواز نواسنج
[...]
چون پدرم باغ خلد داد به خشتی
ما به بهشتی فروختیم بهشتی
خاک وطن را بظلم و جور سرشتیم
زانکه در او نیست مرد پاک سرشتی
ما به بهشتی شدیم و مسلم و ترسا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.