گنجور

 
فروغی بسطامی

با من اگر خواجه سری داشتی

هر سر مویم هنری داشتی

بر تو شدی سر اناالحق عیان

گر ز حقیقت خبری داشتی

غرق شدی ساکن بیت الحزن

چون من اگر چشم تری داشتی

قطع نظر کردمی از کاینات

جانب من گر نظری داشتی

دیدی اگر ماه مرا آفتاب

دیدهٔ حسرت نگری داشتی

کی غمی از روز جزا داشتم

شام غمش گر سحری داشتی

روی تو را ماه فلک خواندمی

گر لب هم چون شکری داشتی

قد تو را سرو چمن گفتمی

گر رخ هم چون قمری داشتی

کشت مرا حسرت آن ناتوان

کش تو به بالین گذری داشتی

در دل آن ماه چه بودی اگر

آه فروغی اثری داشتی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حزین لاهیجی

چون خود اگر عشوه گری داشتی

از دل زارم، خبری داشتی

پا به سر من ننهادی به ناز

گر ز من افتاده تری داشتی

مفت نرفتی زکفم زلف تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه