تا سر نرفته بر سر مهر و وفای تو
حلق من است و حلقهٔ زلف دوتای تو
گر من میان اهل محبت نبودمی
کس را نبود طاقت جور و جفای تو
دامن کشان گذر ننمودی به خاک من
تا جان نازنین ننمودم فدای تو
گر سایه به سرم فکند شاه باز بخت
دوری نمیکند سرم از خاک پای تو
دانی که در شریعت ما کیست کشتنی
بیگانهای که هیچ نگشت آشنای تو
تو خود چه گلشنی که هوای خوش بهشت
بیرون نمیبرد ز سر ما هوای تو
زاهد به یاد کوثر و صوفی به فکر می
ما و تصور لب مستی فزای تو
آگاهیش ز راحت عشاق خسته نیست
هر کاو نشد نشانهٔ تیر بلای تو
برگشته بخت آن که به خونش نیفکند
مژگان چشم ساحر مردم ربای تو
یارب چه مظهری که فروغی ز هر طرف
بگشاده چشم جان به امید لقای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ابراز عشق و علاقهاش به محبوب میپردازد و به وفای او تأکید میکند. او بیان میکند که حتی اگر در بین اهل محبت نباشد، کسی نمیتواند ظلم و جفای محبوب را تحمل کند. شاعر از دلبستگی عمیقش به محبوب میگوید و نشان میدهد که وجود محبوب بر تمام آرزوها و افکارش سایه افکنده است. او همچنین به زیبایی و نحوهی تأثیرگذاری محبوب بر دلها اشاره میکند و در نهایت از عشق و امید به وصال محبوب سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و وفا بین ما برقرار است، من همچنان به تو وابستهام و ارتباطی عمیق با موهای تو دارم.
هوش مصنوعی: اگر من در میان دوستداران عشق نمیبودم، هیچکس توانایی تحمل سختیها و بیرحمیهای تو را نداشت.
هوش مصنوعی: تو به آرامی و با ناز از کنار من عبور نکردی، و من هم جان عزیزم را فدای تو نکردم.
هوش مصنوعی: اگر شاه بخت بر من سایه بیفکند، دوری از تو برایم امکانپذیر نیست و سرم از خاک پای تو جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: آیا میدانی در قوانین ما چه کسی را میتوان کشت؟ کسی که هیچگاه با تو آشنا نشده و بیگانه است.
هوش مصنوعی: تو چقدر زیبا هستی که حتی هوای دلپذیر بهشت هم نمیتواند دل ما را از یاد تو ببرد.
هوش مصنوعی: زاهد مشغول یادآوری نعمتهای بهشتی است و صوفی در حال فکر کردن به می و شراب ماست و در ذهنش تصویر لبهای هشیار تو را دارد که این لذت را افزایش میدهد.
هوش مصنوعی: آن کسی که از درد و رنج عاشقان بیخبر است، هرگز به نشانهٔ خنجر عشق تو مبتلا نشده است.
هوش مصنوعی: افرادی که دچار دل شکستگی و درد ناشی از عشق میشوند، به خاطر کارهای اشتباه و خیانتهای دیگری، دیگر نمیتوانند به خوشبختی و سعادت برسند. این افراد به نوعی گرفتار جادو و فریب عشق میشوند و نمیتوانند از آن رهایی یابند.
هوش مصنوعی: ای کاش چه نور زیبایی که از هر سو به جان می تابد و چشم انتظار دیدار تو هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو
کبکان شدند بسته به دام بلای تو
بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه
روشن کنند دیده به عز لقای تو
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
[...]
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
[...]
ای فخر روزگار من اندر ثنای تو
با دست عمر آنکه نجوید رضای تو
دارنده جهانی و جان آفرین خلق
منت بود که جان بدهند از برای تو
هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای
[...]
ای بر میان چرخ کمر از وفای تو
وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو
آراستست خطبه بفرخنده نام تو
وافروختست سکه بفر و بهای تو
انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.