خواست تا زلف پریشان تو بیسامانیم
جمع شد از هر طرف اسباب سرگردانیم
بس که مشتاقم به دیدار تو از نیرنگ عشق
نامه میکردم گر از روی وفا میخوانیم
غیر غم حاصل ندیدم ز آشناییهای تو
وین غم دیگر که از بیگانگان میدانیم
من که شیر بیشه را صیدم گهی دشوار بود
سخت برد آهوی چشمت دل به صد آسانیم
حیرتم هر دم فزون تر میشود در عاشقی
تا رخ خوب تو شد سرمایهٔ حیرانیم
تا ز خنجر تنگنای سینهام بشکافتی
صد در رحمت گشودی بر دل زندانیم
تا دل از چاه زنخدان تو در زندان فتاد
مو به موی آگه ز خاک یوسف کنعانیم
نالهام گر بشنود صیاد در کنج قفس
فرق نتواند نمود از طایر بستانیم
راز من از پرده آخر شد فروغی آشکار
تا سرو کاری است با آن غمزهٔ پنهانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس longing و عشق عمیق شاعر به معشوقش میپردازد. در آن، شاعر به پریشانی زلف محبوب اشاره میکند و بیان میکند که چگونه عشق او باعث سرگردانی و غم در دلش شده است. او به شدت مشتاق دیدار معشوق است و میگوید که با وجود آشناییهایی که داشته، فقط غم را تجربه کرده است. شاعر غم را به دندان قروچهای شبیه میکند و بیان میکند که در عشق خود حیران و سرگشته است. او از درد و رنجی که عشق به او میدهد، سخن میگوید و در نهایت راز عشقش را که در پرده است، آشکار میکند. بهطور کلی، این شعر حس عمیق وابستگی و اشتیاق را در روابط عاشقانه به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: میخواهد بگوید که برای جمعآوری زلفهای پریشان و بینظم تو، از هر سو وسایل و ابزارهایی فراهم شده، و همه ما در حال سردرگمی هستیم.
هوش مصنوعی: من چقدر به دیدن تو مشتاقم که از روی نیرنگ عشق، نامهای مینوشتم؛ اگر تو با وفا بودی، این نامه را میخواندی.
هوش مصنوعی: مدتهاست که جز غم چیزی از روابط با تو ندیدهام، و این غمی که از بیگانگان آشنا هستیم نیز نوعی دیگر از غم است.
هوش مصنوعی: من توانستهام شیر جنگل را صید کنم، و آن گاه، در حالی که صید کردنش دشوار بود، شکار آهوهایی که به چشمان تو نگاه میکنند، برایم بسیار ساده و آسان است.
هوش مصنوعی: من هر لحظه بیشتر در عشق به تو حیرتزده میشوم، چون زیبایی تو تمام منبع حیرت من شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که با خنجر درد و رنج درونم را شکافتی، در حالی که بر دل اسیرم درهای رحمت را گشودی.
هوش مصنوعی: وقتی که دل من در چاه زیبایی تو اسیر شد، به آرامی و با دقت میفهمم که ما از خاک یوسف کنعانیم.
هوش مصنوعی: اگر صدای نالهام را صیاد بشنود، در گوشه قفس نمیتواند تفاوتی میان من و پرندهای که در باغ است قائل شود.
هوش مصنوعی: راز من به طور کامل نمایان شد، زیرا از زمانی که با آن نگاه بازیگوش سروکار دارم، دیگر نمیتوانم آن را پنهان کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرد باد دامن صحرای بی سامانیم
هیچ کس را دل نمی سوزد به سرگردانیم
چون فلاخن سنگ باشد شهپر پرواز من
هست در وقت گرانیها سبک جولانیم
گر چه چیزی در بساطم نیست غیر از درد و داغ
[...]
برده است از بسکه فکر آن نگار جانیم
گشته موی کاسه زانو خط پیشانیم
این رگ گردن که من از اهل دانش دیده ام
می توان برد ای فلاطون رشک بر نادانیم
در محبت بر نمی آید بلا با صبر من
[...]
آسمان را رحم می آید به سرگردانیم
دل به درد آید قناعت را ز بی سامانیم
محو دیدار تو را چشم تماشا در دل است
داغها دارد دل نظاره از حیرانیم
حلقه دام بلا نقش پی فرزانه بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.