تا لب میپرست او داد شراب مستیم
مفتی شهر میخورد حسرت می پرستیم
کاش به کوی نیستی خاک شوم که آن پری
چهره نشان نمیدهد تا به حجاب هستیم
دست امیدم ار شبی بر سر زلف او رسد
طعنه بر آسمان زند فر دراز دستیم
زندهٔ جاودانیم تا حرکات عشق شد
آلت زندگانیم، علت تندرستیم
بر سر هر گذار او خاک شدم فروغیا
تا فلک بلند سر خاک شود ز پستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و احساسات عمیق خود صحبت میکند. او به شراب و مستی اشاره دارد و میگوید که در حالی که مفتی شهر حسرت میخورد، او در عشق غوطهور است. شاعر آرزو میکند که در کوی عشق، به خاک تبدیل شود تا محبوبش را ببیند. همچنین، او به امیدی که از دیدن محبوبش به وجود میآید، اشاره میکند و عشق را عاملی برای جاودانگی و سلامت میداند. در پایان، شاعر به تقدس و ارزشمندی عشق و فداکاریهایش برای محبوب میپردازد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که او لبهایش را میپرستد، ما از شراب مستی مینوشیم و مفتی شهر هم حسرت ما را میخورد.
هوش مصنوعی: ای کاش به جایی بروم که هیچ نشانی از خودم نداشته باشم و در آنجا از زیبایی معشوقم لذت ببرم؛ چرا که او در حالتی که من به دنیا وابستهام، خود را نشان نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر شب دست امیدم بر موهای او برسد، انگار به آسمان طعنه میزنم و به اوج میرسم.
هوش مصنوعی: ما تا زمانی که عشق در وجود ما جریان دارد، زندهایم. حرکات و احساسات عاشقانه، دلیل زندگی و سلامت ما هستند.
هوش مصنوعی: در هر نقطهای که میروم، به خاطر محبت تو به خاک تبدیل میشوم، اما روزی خواهی دید که آسمان بلند هم پایین میآید و به خاک من نزدیک میشود، تا نشانهای از برتریام بر پستیها باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.