گنجور

 
فروغی بسطامی

هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم

خون مردم همه گردید گریبان گیرم

گنج ها جسته‌ام از فیض خرابی ای کاش

آن که کرده‌ست خرابم، بکند تعمیرم

اگر آبم نزنی آتش خرمن سوزم

ور خموشم نکنی شعلهٔ عالم‌گیرم

از سر کوی جنون نعره‌زنان می‌آیم

کو سر زلف تو آماده کند زنجیرم

بخت برگشتهٔ من بین که به میدان امید

خم ابروی تو ننواخت به یک شمشیرم

نرم خواهم دل سنگین تو را تا چه کند

گریهٔ با اثر و نالهٔ بی‌تاثیرم

گر به عشق تو کنم دعوی دل سوختگی

می‌توان سوز مرا یافتن از تقریرم

چون مرا می‌کشی از چره برانداز نقاب

تا خلایق همه دانند که بی‌تقصیرم

دوش با زلف بلند تو فروغی می‌گفت

دگری را به کمند آر که من نخجیرم

 
 
 
اوحدی

گر چه در پای هوی و هوست می‌میرم

دسترس نیست که روزی سر زلفت گیرم

گر تو پای دل دیوانهٔ ما خواهی بست

هم به زلف تو، که دیوانهٔ آن زنجیرم

کشتن ما چو به تیغ هوسی خواهد بود

[...]

کمال خجندی

روز عید است و من امروز بر آن در میرم

که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم

دو سه ماه است که دورم ز رخ ساقی و جام

بس خجالت که به رو آمد از این تقصیرم

من به خلوت ننشینم پس از این گر به مثل

[...]

حافظ

روز عید است و من امروز در آن تدبیرم

که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم

چند روزیست که دورم ز رخ ساقی و جام

بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم

من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل

[...]

نشاط اصفهانی

روز کی چند پی زهد و سلامت گیرم

ور ملامت کندم عشق از او نپذیرم

جام صافی ببر و جامه ی سالوس بیار

صدق بگذار که من در گرو تزویرم

بر سر کوی بت سلسله گیسو زین پس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نشاط اصفهانی
آشفتهٔ شیرازی

خاک شیراز اگرچه شده دامن گیرم

نتوانم دل از این نوسفران برگیرم

گرچه خم شد چو کمان قامتم از پیری و ضعف

میدواند سوی او شوق بسر چون تیرم

از چه یکشب بمه خرگهی ما نرسد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه