گنجور

 
فروغی بسطامی

شبان تیره به سر وقت چشم جادویش

چنان برو که نیفتی ز طاق ابرویش

یکی فتاده به زنجیر زلف مشکینش

یکی دویده به دنبال چشم آهویش

یکی سپرده تن سخت را به هجرانش

یکی نهاده سر بخت را بر ایوانش

یکی به غایت حسرت ز لعل میگونش

یکی به عالم حیرت ز روی نیکویش

یکی به حال پریشان ز موی پیچانش

یکی بر آتش سوزان ز تابش رویش

به یک تجلی رخسار او جهان می‌سوخت

اگر حجاب نمی‌شد نقاب گیسویش

من از عدم به همین مژده آمدم به وجود

که هم بمیرم و هم زنده گردم از بویش

فغان که تا خط سبز از رخش هویدا شد

گریختند حریفان سفله از کویش

چه کامی از لب شیرین رسید خسرو را

که پارهٔ جگرش پاره کرد پهلویش

به غیر شاه فروغی کسی نمی‌بینم

که داد من بستاند ز خال هندویش

جهان گشای عدوبند ناصرالدین شاه

که آسمان همه دم بوسه زد به بازویش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش

که دیده نیز نخواهم که بنگرد سویش

مرا به دیده درون خواب از کجا آید؟

که شب نماند به عالم ز پرتو رویش

ولی ز رویش اگر در جهان نماند شبی

[...]

صوفی محمد هروی

بدان امید که ناگه ببینم آن رویش

به هر بهانه برم روزگار در کویش

ز شوق دیدن خالش کشیم ناله و آه

من شکسته چها می کشم ز هندویش

کشیده نیل بر ابرو ز بهر چشم بد او

[...]

محتشم کاشانی

مهی که زینت حسنست گرمی خویش

طپانچه بر رخ خورشید می‌زند رویش

چرنده را ز چرا باز می‌تواند داشت

نگاه دلکش ناوک گشای آهویش

هزار خنجر زهر آب داده نرگس او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
صائب تبریزی

به احتیاط نظر کن به چشم جادویش

که در کمین رمیدن نشسته آهویش

گلی که از عرق شرم نیست شبنم ریز

پلی است آن طرف آب، طاق ابرویش

هزار صید به یک تیر می تواند کشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

مباش در پی مردم چو چشم عیب‌اندیش

چو کرم پیله فرو بر سری به خانه خویش

ز ننگ دیدن تو دست می‌زند بر سر

ترا خیال، که تسلیم می‌کند درویش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه