گنجور

 
فروغی بسطامی

بس که بنشسته تا پر بر تنم پیکان عشق

طایر پران شدم از ناوک پران عشق

نوح را کشتی شکست از لطمهٔ توفان عشق

کس نیامد بر کنار از بحر بی‌پایان عشق

نعرهٔ منصورت از هر مو به سر خواهد زدن

گر نهی پای طلب در حلقهٔ مستان عشق

نشهٔ عشاق را هرگز نمی‌دانی که چیست

تا ننوشی جرعه‌ای از بادهٔ رخشان عشق

تودهٔ خاکسترت گوگرد احمر کی شود

تا نسوزد پیکرت بر آتش سوزان عشق

گوشهٔ ابروی معشوقت نیاید در نظر

تا نریزد خونت از شمشیر خون‌افشان عشق

می‌خورد خون دل و از دیده می‌ریزد برون

هر که را می‌سازد آن یاقوت لب مهمان عشق

فصل گل گر اشک گلگونت ز سر خواهد گذشت

گل به سر خواهی زدن از گلبن بستان عشق

گشته ویران خانه‌ام از سیل عشق خانه کن

چشم آبادی مدار از خانمان ویران عشق

سر سرگردانی ما را نخواهی یافتن

تا نگردد تارکت گوی خم چوگان عشق

یا لبم را می‌رسانم بر لب میگون دوست

یا سرم را می‌گذارم بر سر پیمان عشق

چون تو خورشیدی نتابیده‌ست در ایوان حسن

ذره‌ای چون من نرقصیده‌ست در میدان عشق

همت سلطان عشقم داد طبع شاعری

شاعر سلطان شدم از دولت سلطان عشق

ناصرالدین شاه اعظم، کارفرمای ملوک

آن که نافذتر بود فرمانش از فرمان عشق

از طبیبان هم فروغی چارهٔ دردم نشد

جان من بر لب رسید از درد بی درمان عشق

 
 
 
سنایی

تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق

عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق

تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان

نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق

خط قلاشی چو عشق نیکوان بر من کشند

[...]

صائب تبریزی

از نقاب سنگ تابد شعله عریان عشق

پرده چون پوشد کسی بر سوزش پنهان عشق؟

در کف موجی فتد هر خشت یونان خرد

از تنور دل برآرد جوش چون طوفان عشق

صبر و طاقت راکه پشت عقل بر کوه است ازو

[...]

صامت بروجردی

گفت شاه تشنه‌کامان بر سر میدان عشق

بر سر بازار جانبازان منم سلطان عشق

وه چه خوش لذت بود در باده رخشان عشق

بس که بنشسته است تا پر بر تنم پیکان عشق

طایر پران شدم از طایر پران عشق

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صامت بروجردی
صغیر اصفهانی

هست این کون و مکان گوی خم چوگان عشق

الله الله از دل عاشق که شد میدان عشق

چشم دل گر بر گشایندت بمیدان وجود

اندر این میدان نخواهی دید جز جولان عشق

آنکه جوید عشق را پایان گه آغاز حشر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه