چو باد بر شکند چین زلف غالیه بارش
فتد ز هر شکنی صدهزار دل به کنارش
چه عشوهها که خریدم ز چشم عشوه فروشش
چه بادهها که کشیدم ز لعل باده گسارش
مرا به صیدگهی میکشد کمند محبت
که خون شیر خورند آهوان شیر شکارش
اگر به دادنِ جان ممکن است دیدنِ جانان،
ز پرده گو به در آید که جان کنم به نثارش
چگونه سرو روانی به فکر خون من افتد
که ریخت خون جهانی به خاک راه گذارش
دلی که میرود اندر قفای سلسلهمویان
نه میکشند به خونش نه میدهند قرارش
کسی که سلسله میسازد از برای مجانین
خبر هنوز ندارد ز موی سلسله دارش
کجا رواست که یک جا رود به دامن گلچین
گلی که بلبل مسکین کشید زحمت خارش
کنون وجود فروغی به هیچ کار نیاید
که باز داشته سودای عشق از همه کارش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.