گر به تیغت میزند گردن بنه تسلیم را
که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را
یا مرو در پیش رویش یا چو رفتی سجده کن
کان خم ابروی واجب کرده این تعظیم را
گو به هم آمیزش قدر دهانش را ببین
آن که گفتا با الف الفت نباشد میم را
کیست دانی بهرهمند از سینهٔ سیمین بران
آن که در چشمش تفاوت نیست سنگ و سیم را
نه مرا امید فردوس است نه بیم جحیم
یا او نگذاشت در خاطر امید و بیم را
آن که بر بندد کمر در خدمت پیر مغان
مینیارد در نظر سلطان هفت اقلیم را
خواجه گر خونم بریزد جای چندین منت است
بندهٔ شاکر شکایت کی کند تقسیم را
غیر دلبندی فروغی دست نقاش قضا
هیچ تعلیمی نداد آن زلف پر تعلیم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق، تسلیم و عدم ترس از عذاب و امید به بهشت میپردازد. شاعر به کسی که در برابر عشق و زیبایی معشوق تسلیم میشود، توصیه میکند که به جای مقاومت، تسلیم شود. او به اهمیت مقام و شأن معشوق اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که در عشق، سنگ و طلا هیچ تفاوتی ندارند. شاعر همچنین ابراز میکند که نه امید به بهشت دارد و نه ترسی از جهنم و در نهایت به نزدیکی به عارفان و اهمیت واقعیتهای معنوی و عشق اشاره میکند. در کل، این شعر به ارزشهای عشق و تسلیم در برابر آن پرداخته و حسرت و شکرگزاری را بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر شمشیر تو برگردن کسی فرود آید، باید تسلیم شوی؛ چرا که آتش نمرود باعث شد ابراهیم به گلستانی بدل شود.
هوش مصنوعی: یا در برابر او برو یا اگر رفتی، سجده کن؛ چون این خم ابرو سبب شده است که این احترام و تعظیم واجب باشد.
هوش مصنوعی: بیا به طرفداری از هم بپردازیم و ارزش گفتار او را ببینیم؛ چون کسی که میگوید الف با الف دوستی نمیکند، باید بداند که میم هم در این ارتباط نقشی دارد.
هوش مصنوعی: کیست که رازی از دل خوش و ارزشمند دارد؟ آنکه در نگاهش تفاوتی میان سنگ و نقره نمیبیند.
هوش مصنوعی: نه به بهشت امیدوارم و نه از دوزخ میترسم، او (خدا) امید و ترس را از خاطرم برده است.
هوش مصنوعی: کسی که خود را آماده خدمت به استاد شرابخوار میکند، حتی به دیدن سلطانی که بر تمام دنیا فرمانروایی میکند، نیازی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر معشوق خون من را بریزد، دیگر چه نیازی به منت گذاشتن است؟ من بندهای شاکرم و از سرشت تقسیم و قسمت خود شکایتی ندارم.
هوش مصنوعی: غیر از عشق و دلبستگی، هیچ چیز دیگری نمیتواند به زیبایی و فریبندگی آن موهای پر زرق و برق بپردازد و چیزی نمیتواند آنها را با این همه ظرافت و جذابیت بیافریند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را
می کشی بر صفحه امید حرف بیم را
روی تو در احسن التقویم اگر دیدی حکیم
کی نهادی ز آفتاب و مه رقم تقویم را
کشور خوبی مسلم شد تو را در گوش کش
[...]
نیست دلگیری ز دنیا بنده تسلیم را
آتش نمرود گلزارست ابراهیم را
در دل دریا به ساحل می تواند پشت داد
هر که گیرد وقت طوفان دامن تسلیم را
گر کنی دل را چو سرو آزاد از فکر بهشت
[...]
ای قناعت مژدهای ده شاه هفت اقلیم را
از کلاه فقر و بردارش ز سر دیهیم را
میدود گر جانب گرداب دایم همچو موج
از معلم کشتی ما دارد این تعلیم را
جان فدای آن رسولی کآورد پیغام دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.