هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
چنبر زلف تو گر نیست به گردون هم چشم
پس چرا گوی قمر در خم چوگان دارد
سر نالیدن مرغان قفس کی داند
آن که از خانه رهی تا به گلستان دارد
شد چمن انجمن از بوی خوشش پنداری
که سمن در بغل و گل به گریبان دارد
با وجودی که رخ از پرده ندادهست نشان
یک جهان واله و یک طایفه حیران دارد
بس که از الفت عشاق به خود پیچیدهست
بر سر سرو سهی سنبل پیچان دارد
کاش یعقوب بدیدی رخ او تا گفتی
فرقها یوسف من تا مه کنعان دارد
تا نرفتم ز در دوست نشد معلومم
که سر کی طلب این همه حرمان دارد
تشنه لب کشت مرا شاهد شیرین کاری
که لبش مشک ز سرچشمهٔ حیوان دارد
دوست را صبر دگر هست فروغی ور نه
بوستان هم سمن و سنبل و ریحان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت زلف و چهره معشوق پرداخته و تاثیر آن بر دل عاشقان را بیان میکند. شاعر از پیچیدگی و جذابیت زلف معشوق صحبت میکند که هر خم آن داستانی پر از پریشانی و دلباختگی را در بر دارد. او همچنین به افسوس و شوقی که عاشق در انتظار دیدار معشوق دارد، اشاره میکند و حیات عاشقانهای را با بوی گلها و سمنها و شور و شوق انتظار توصیف میکند. در نهایت، شاعر با حسرت از عشق و زیباییهای معشوق یاد میکند و از صبر عاشقانه خود میگوید.
هوش مصنوعی: هر خم از موهای تو پر از زیبایی و شور و شوق است؛ وای بر من که این رشته مو، همچون هزار رشته دیگر در حال جنبش و تلاطم است.
هوش مصنوعی: اگر زلف تو در آسمان هم نباشد، پس چرا چشمان تو مثل قمر در گردونه بازی است؟
هوش مصنوعی: آن کسی که به آزادی میرود و از قفس رها میشود، نمیتواند درک کند که پرندگان محبوس چقدر از شرایط سخت و غمانگیز خود نالیدنی هستند.
هوش مصنوعی: چمن به خاطر عطر خوشش به حالت جشن و سرور درآمده است، گویی که سمن در آغوش دارد و گل را در دامن خود نگهداشته است.
هوش مصنوعی: هرچند که چهرهاش را از پرده بیرون نیاورده، ولی نشانههای عشق و شگفتی یک دنیا را در خود دارد و افرادی را حیرتزده کرده است.
هوش مصنوعی: عشاق به قدری به خود و یکدیگر علاقه دارند که درخت سرو زیبای خود را با گلهای سنبل آراسته و پیچیده است.
هوش مصنوعی: ای کاش یعقوب میتوانست چهرهی او را ببیند، تا بگوید که چه تفاوتهایی با یوسف من دارد، چون چهرهاش به زیبایی ماه کنعان است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که از در دوست بیرون نروم، نمیدانم که این همه غم و حسرت به دلیل چیست و چه کسی خواستار من است.
هوش مصنوعی: شاهد شیرینکاریهای او مرا به شدت دلتنگ و تشنه کرده است، زیرا لبانش مانند مشک، فرحبخش و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: اگر دوستتان صبر و تحمل داشته باشد، درخشش و روشنایی خاصی خواهد داشت، وگرنه باغ هم که پر از گلهای زیبا باشد، باز هم جذابیت کامل را نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لشکری یار من امروز سر آن دارد
که دلم همچو سر زلف پریشان دارد
لؤلؤ چشم مرا کرد به رنگ لاله
آنکه از لاله و لؤلؤ لب دندان دارد
چون سکندر ز سفر هیچ نمی آساید
[...]
هرکه بر پستهٔ خندان تو دندان دارد
جان کشد پیش لب لعل تو گر جان دارد
شکر و پستهٔ خندان تو میدانی چیست
چشم سوزن که درو چشمهٔ حیوان دارد
هرکه را پستهٔ خندان تو از دیده بشد
[...]
چشم من خنده شیرین تو گریان دارد
دل من را لب پر شور تو بریان دارد
خاطرم میل کند با تو و پیدا نکند
سینه ام درد و غمت دارد و پنهان دارد
کس ندارد به جهان آنچه تو داری در حسن
[...]
میزند خوش نفس باد صبا جان دارد
باد گویی نفسی از دم جانان دارد
هم عفی الله غم عشق تو که از آه چو برق
مجلس تیرهٔ ما شمع شبستان دارد
باد در زلف تو میپیچد از آن دربان است
[...]
دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد
جانم از مسکن تن روی بجانان دارد
بهمه حال ز جانان نشکیبد جانم
جان زجان آمدو هم روی بدان جان دارد
دل بیچاره خرابست که گفتند :فلان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.