گنجور

 
فروغی بسطامی

ایمن از تیر نگاه تو دل زاری نیست

مردم آزارتر از چشم تو بیماری نیست

باز در فکر اسیران کهن افتادی

به کمند تو مگر تازه گرفتاری نیست

کی تواند که به سر تاج سلیمانی زد

هر که از لعل تواش خاتم زنهاری نیست

هرگز آن دولت بیدار نصیبش نشود

هر که را وقت سحر دیدهٔ بیداری نیست

دامن گوهر مقصود به دستش نفتد

هرکه را در دل شب چشم گهرباری نیست

قدمی بیش نمانده‌ست میان من و دوست

لیکن از ضعف مراقوت رفتاری نیست

ای که گفتی غم دل در بر دلدار بگو

خود چه گویم که مرا قدرت گفتاری نیست

کاشکی بار غمش بر کمر کوه نهند

تا بدانند که سنگین‌تر از این باری نیست

گاهی از حضرت معشوق نگاهی بکند

خوش تر از مشغلهٔ عشق دگر کاری نیست

یار از پرده هویدا شد و یاران غافل

یوسفی هست دریغا که خریداری نیست

اثری در نفس پیر مغان است ار نه

سبحهٔ شیخ کم از حلقه زناری نیست

از لب ساقی سر مست فروغی ما را

نشه‌ای هست که در خانه خماری نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

رهِ عشّاق سپردن به دل آزاری نیست

جز به دل سوزی و دل جویی و دل داری نیست

چه کنم با دل شوریده که از بدو وجود

مست جامی ست که امّید به هشیاری نیست

چون تبرّا و تولّا به مشعبد گهِ عشق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
ناصر بخارایی

همچو رخسار تو گل را خط زنگاری نیست

نارون را چو قدت چهرهٔ گلناری نیست

ساقیا چون همه رنج دلم از خویشتن است

بده آن باده که مستم، سر هشیاری نیست

نبود شمع صفت همنفس مجلس خاص

[...]

صائب تبریزی

با شکرخنده خوبان، نمک یاری نیست

گل این باغچه را رنگ وفاداری نیست

آنچنان داد ستم ده که خجالت نکشی

خنده بر تیغ زند زخم اگر کاری نیست

بوی خون از دهن شیشه می می آید

[...]

رفیق اصفهانی

جز جفاکار تو با من ز جفا کاری نیست

مکن ای یار که این رسم و ره یاری نیست

شد دلم خون ز غم و دلبر بی رحم مرا

رسم دلجویی و آئین وفاداری نیست

ماجرای دل پرخون به که گویم که کسی

[...]

ملک‌الشعرا بهار

بی گلستان تو در دست، به جز خاری نیست

به ز گفتار تو بی‌شائبه‌، گفتاری نیست

فارغ از جلوهٔ حسنت در و دیواری نیست

ای که در دارِ ادب‌، غیر تو دَیّاری نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه