ایمن از تیر نگاه تو دل زاری نیست
مردم آزارتر از چشم تو بیماری نیست
باز در فکر اسیران کهن افتادی
به کمند تو مگر تازه گرفتاری نیست
کی تواند که به سر تاج سلیمانی زد
هر که از لعل تواش خاتم زنهاری نیست
هرگز آن دولت بیدار نصیبش نشود
هر که را وقت سحر دیدهٔ بیداری نیست
دامن گوهر مقصود به دستش نفتد
هرکه را در دل شب چشم گهرباری نیست
قدمی بیش نماندهست میان من و دوست
لیکن از ضعف مراقوت رفتاری نیست
ای که گفتی غم دل در بر دلدار بگو
خود چه گویم که مرا قدرت گفتاری نیست
کاشکی بار غمش بر کمر کوه نهند
تا بدانند که سنگینتر از این باری نیست
گاهی از حضرت معشوق نگاهی بکند
خوش تر از مشغلهٔ عشق دگر کاری نیست
یار از پرده هویدا شد و یاران غافل
یوسفی هست دریغا که خریداری نیست
اثری در نفس پیر مغان است ار نه
سبحهٔ شیخ کم از حلقه زناری نیست
از لب ساقی سر مست فروغی ما را
نشهای هست که در خانه خماری نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان احساسی عمیق و دلتنگی برای معشوق میپردازد. او به زیبایی و قدرت نگاه معشوق اشاره میکند و میگوید که چنین نگاهی دل را میآزارد. شاعر در ادامه درباره اسارت ذهنی و عاطفی از عشق و عدم توانایی برای بیان غمهایش صحبت میکند. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که عشق و آرزوهایش برای وصال معشوق، بسا سنگینتر از بار کوه است. در نهایت، شاعر امید دارد که معشوق گهگاهی نگاهی به او بیندازد و تصریح میکند که هیچ چیزی به اندازه عشق و آرزوی معشوق، رنجآور و در عین حال زیبا نیست.
هوش مصنوعی: نگران آسیبهای نگاه تو نیستم، زیرا قلب من آزار بیشتری از چشمان تو نمیبیند.
هوش مصنوعی: دوباره به یاد زندانیان قدیمی افتادی و به دام تو افتادهاند، آیا این نشانهای از تازهتر شدن گرفتاریت نیست؟
هوش مصنوعی: کیست که بتواند بر سر تاج سلیمان بنشیند، در حالی که هیچ کس از زیبایی و درخشش تو برخوردار نیست؟
هوش مصنوعی: هر کس که در صبح زود و سحرگاهی بیدار نباشد، هرگز به خوشبختی و سعادت واقعی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل شب توانایی دیدن زیباییها و ارزشها را نداشته باشد، به مقصود و هدف خود نمیرسد و نمیتواند آن چیزی را که به دنبالش است بیابد.
هوش مصنوعی: میان من و دوست فقط یک قدم فاصله است، اما از خستگی و ضعف نمیتوانم اقدامی کنم.
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی غم دل را در کنار محبوب بیان کن، من خود را چگونه بیاورم که قدرت سخن گفتن ندارم.
هوش مصنوعی: ای کاش بتوانند بار غم او را بر دوش کوه بگذارند تا همه بفهمند که هیچ چیزی به این اندازه سنگین و دشوار نیست.
هوش مصنوعی: گاهی یک نگاه از سوی محبوب به انسان، از تمام درگیریها و مشغلههای عشق، دلپذیرتر و شگفتانگیزتر است.
هوش مصنوعی: دوست نازنیننمایان شد و دیگر دوستان در غفلت به سر میبرند، مانند یوسف که در چاه است و افسوس که کسی نیست که او را بخرد و از این وضع نجات دهد.
هوش مصنوعی: اثر و تأثیر روحانی در وجود عالم بزرگ و پیر مغان وجود دارد و اگر این اثر نباشد، در حقیقت تسبیح شیخ هم چیزی کمتر از نوار زنی نیست.
هوش مصنوعی: از لب ساقی، ما نشئهای را تجربه میکنیم که در خانهام هیچ نشانهای از خماری وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رهِ عشّاق سپردن به دل آزاری نیست
جز به دل سوزی و دل جویی و دل داری نیست
چه کنم با دل شوریده که از بدو وجود
مست جامی ست که امّید به هشیاری نیست
چون تبرّا و تولّا به مشعبد گهِ عشق
[...]
همچو رخسار تو گل را خط زنگاری نیست
نارون را چو قدت چهرهٔ گلناری نیست
ساقیا چون همه رنج دلم از خویشتن است
بده آن باده که مستم، سر هشیاری نیست
نبود شمع صفت همنفس مجلس خاص
[...]
با شکرخنده خوبان، نمک یاری نیست
گل این باغچه را رنگ وفاداری نیست
آنچنان داد ستم ده که خجالت نکشی
خنده بر تیغ زند زخم اگر کاری نیست
بوی خون از دهن شیشه می می آید
[...]
جز جفاکار تو با من ز جفا کاری نیست
مکن ای یار که این رسم و ره یاری نیست
شد دلم خون ز غم و دلبر بی رحم مرا
رسم دلجویی و آئین وفاداری نیست
ماجرای دل پرخون به که گویم که کسی
[...]
بی گلستان تو در دست، به جز خاری نیست
به ز گفتار تو بیشائبه، گفتاری نیست
فارغ از جلوهٔ حسنت در و دیواری نیست
ای که در دارِ ادب، غیر تو دَیّاری نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.