گنجور

 
فیض کاشانی

صد شکر که نخل سخنم خوش ثمر افتاد

اظهار غم شوق امامم به سر افتاد

آمد به زبان قصه پر غصه مهدی

وان راز که بر دل بنهفتم به در افتاد

از دشمن ایشان طمع خیر مدارید

کش روز ازل قرعه طینت به شر افتاد

بس تجربه کردم در این دیر مکافات

با آل نبی هر که در افتاد بر افتاد

اصحاب پیمبر همه را نیک مدان فیض

زان قوم بسی بود که از بد بتر افتاد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode