گنجور

 
فیض کاشانی

یا رب که کارها همه گردد به کام ما

نور حضور خویش فروزد امام ما

ما باده محبت او نوش کرده ‏ایم

ای بی‏ خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آنکه از این باده زنده شد

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

ای باد اگر به کوی امام زمان رسی

زینهار عرضه دار به پیشَش پیام ما

گو همتی بدار که مخمور فرقتیم

شاید برآید از می وصل تو کام ما

از اشک در ره تو فشانیم دانه ‏ها

باشد که مرغ وصل کند میل دام ما

فیضت ز هر چهار طرف می‏کند سلام

پیکی کجاست تا برساند سلام ما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode