گنجور

 
فیض کاشانی

بسی شوق تو در دل هست و می‌‏دانم که می‌‏دانی

که هم نادیده می‏‌بینی و هم ننوشته می‏‌خوانی

نداند قدر تو سنّی که از اوهام بیرونی

نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

ملک در سجده آدم زمین بوسید و نیت کرد

که در حسن تو چیزی یافت پیش از طور انسانی

بسی سرگشته‏‌اند این فرقهٔ حق در فراق تو

مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی‏

ز حق امّید می‌‏دارم که بردارد حجاب از راه

دری از غیب بگشاید برون آیم ز حیرانی

ز یمن مقدمش معمور گردد سر به سر عالم

نماند هیچ جا ویران مگر اقلیم ویرانی

نماند یک دل خسته نماند یک در بسته

مخور اندوه و شادی کن گره بگشا ز پیشانی

شب هجرانش آخر روز وصلی در عقب دارد

بکن ای فیض دشواری به یاد عهد آسانی

 
 
 
حافظ

چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است

مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی

فیض کاشانی

همین شعر » بیت ۴

بسی سرگشته‏اند این فرقه حق در فراق تو

مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی‏

مشاهدهٔ ۳ نقل قول دیگر در همین شعر
حافظ

ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق

نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

فیض کاشانی

همین شعر » بیت ۲

نداند قدر تو سنّی که از اوهام بیرونی

نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

مشاهدهٔ ۳ نقل قول دیگر در همین شعر
حافظ

ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کرد

که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی

فیض کاشانی

همین شعر » بیت ۳

ملک در سجده آدم زمین بوسید و نیت کرد

که در حسن تو چیزی یافت پیش از طور انسانی

مشاهدهٔ ۳ نقل قول دیگر در همین شعر
حافظ

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

فیض کاشانی

همین شعر » بیت ۱

بسی شوق تو در دل هست و می‏دانم که می‏دانی

که هم نادیده می‏بینی و هم ننوشته می‏خوانی

مشاهدهٔ ۳ نقل قول دیگر در همین شعر
رودکی

ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی

به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟

قطران تبریزی

ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی

به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی

شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری

تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟

اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی

دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی

اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه‌ گردونی

وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی

به آن زلفین شورانگیز مشک‌ اندوده زنجیری

[...]

سنایی

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی

ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی

دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی

فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی‌دینان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی

به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی

غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر

تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟

نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه