دانی که چیست دولت، روی امام دیدن
در کوی او گدائی، بر خسروی گزیدن
گاهی به حضرت او، راز نهفته گفتن
گاه از لب شریفش اسرار دین شنیدن
گاهی جهاد کردن، با دشمنان ملت
سرهای ناکسان را، در مقدمش بریدن
مهرش به دل نهفتن، رازش به کس نگفتن
تا بعد از آن بنقشی در دست و خود گزیدن
رو چارهای بیندیش، ای فیض در فراقش
جانها رسد به لبها، تا ما به او رسیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و حالاتی میپردازد که انسانها در ارتباط با امام و معصومین تجربه میکنند. در آن به اهمیت دیدار با امام، آداب گدایی در حضور او، راز و نیاز با ایشان، شنیدن اسرار دین از لبهای شریف او، و جهاد در راستای دفاع از ملت اشاره شده است. همچنین به حفظ محبت و راز دل در درون و در پایان به فراق و آرزوی وصال واقعی با امام اشاره میکند. در کل، شعر به موضوع عشق و اشتیاق به امام و احساسات ناشی از دوری از او پرداخته است.
هوش مصنوعی: میدانی خوشبختی چیست؟ این است که بتوانی چهره امام را ببینی و در محله او زندگی کنی، حتی اگر در جایگاه گدایی باشی، این برتر از زندگی در رفاه و سلطنت است.
هوش مصنوعی: گاه به محضر مقدس او، از دل رازهایی را بیان میکنم و گاه از زبان پرقدرت او، نکات و معانی دین را میشنوم.
هوش مصنوعی: گاهی لازم است برای حمایت از ملت، با دشمنان مبارزه کرده و سرهای نابخردان را از تن جدا کنیم.
هوش مصنوعی: عشق و محبتش را در دل نگهداشتن و هیچوقت رازش را با کسی در میان نگذاشتن، تا اینکه بعد از مدتی به گونهای نمایان شود که خود را نشان دهد و انتخابی برای ادامهی مسیر داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای فیض، به فکر راهی باش! در این دوری و جدایی، جانها به لب رسیدهاند، تا ما هم به او برسیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن
وی آهوی معانی آمد گه چریدن
ای عاشق جریده بر عاشقان گزیده
بگذر ز آفریده بنگر در آفریدن
آمد تو را فتوحی روحی چگونه روحی
[...]
ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن
دوری نمیتواند پیوند ما بریدن
ترسم که جان شیرین هجران به لب رساند
تا وقت آن که باشد ما را به هم رسیدن
موقوف التفاتم تا کی رسد اجازت
[...]
با گوی گفت چو کان کای در هوای وصلت
پیوسته کار قدم از بار غم خمیدن
داری دمی سر آن کآئی برم اگر چه
با من ترا نباشد آئین آرمیدن
گویش چه گفت گفتا گر خوانی ار برانی
[...]
خواهیم چون زلیخا، یوسف رخی گزیدن
بس دامنش گرفتن، وانگه فرو کشیدن
بیجهد بر نیاید، جان عزیز باید
جان عزیز دادن، یوسف به جان خریدن
گم کردهایم خود را، راهی نمای مطرب
[...]
گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن
من بار سر نخواهم بار دگر کشیدن
زینسان که دل به پارب زآن غمزه خواست تیری
یک تیر بر نشانه خواهد بفین رسیدن
هر کس به دفع دردی آرام یابد و من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.