مهدی هادی چو بنشیند به جای خویشتن
زنده گرداند جهان را همچو جان کاید به تن
خوش به جای خویشتن باشد نشست خسروی
تا نشیند هر کسی دیگر به جای خویشتن
شیعهی او را بشارت ده به حسن خاتمت
کاسم اعظم کرد ازو کوتاه دست اهرمن
شوکت مهدیّ اهل البیت و عالم گیریش
شد در افواه خلایق داستان انجمن
شد در افواه خلایق داستان انجمن
هر نفس با بوی رحمن میوزد باد یمن
گوشهگیران انتظار جلوهات دارند هان
خویش را کن آشکار و برقع از رخ برفکن
جویبار ملک را آب روان شمشیر تست
نونهال عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن
حافظ این ابیات گفت و فیض در تضمین آن
مشورت با عقل کرد، المستشار مؤتمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.