با ما یکی به آن لب مشکین خطاب کن
بگشای نافه را و جهان مستطاب کن
از پرده خفا به درآ، آشکار شو
ای آفتاب پرتو خود بیسحاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
بنیاد ظلم و خانه ظالم خراب کن
هان وقت فوت میشود این دور تست
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
دیگر نماند صبر به دلهای دوستان
بردار پرده از رخ و رفع حجاب کن
فیضت وصال میطلبد از در دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت از معشوق و زیباییهای او میپردازد و خواستار ظهور او از پس پردههاست. شاعر میخواهد که معشوق با لبانی زیبا و دلفریب خود، جهان را پر از زیبایی کند و نشان دهد. همچنین به ناپایداری دنیا اشاره کرده و میخواهد ظلم و فساد از بین برود. اشاره به زمان و گذر آن نیز وجود دارد که تأکید میکند فرصتها محدودند و باید سریع عمل کرد. در نهایت، شاعر دعا میکند تا درخواستهای دلهای شکسته مستجاب شود.
هوش مصنوعی: با ما به زبان محبت صحبت کن، و با گریه و شور خود دلها را به وجد بیاور.
هوش مصنوعی: از obscurity بیرون بیا، و خود را نمایان کن ای خورشید، پرتوهای خود را بدون هیچ ابر و پنهانی منتشر کن.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه جهان به پایان برسد و بنیاد ظلم و ستم و خانه ستمگر از بین برود، باید اقدام کرد و آن را خراب کرد.
هوش مصنوعی: به وقت توجه کن که زمان در حال گذر است و این دور زندگی مثل دور چرخش آسمان هیچ وقفهای ندارد. پس هر چه زودتر اقدام کن و تعلل نکن.
هوش مصنوعی: دیگر در دل دوستان صبری باقی نمانده است، پرده را از چهرهات بردار و حجاب را کنار بزن.
هوش مصنوعی: خوشیها و وصل تو را از درگاه دعا میطلبم، ای پروردگار، دعاهای دلهای خسته را به اجابت برسان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن
برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن
خورشید را ز برج صراحی طلوع ده
وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن
خاتون بکر مهوش آتش لباس را
[...]
هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن
برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
ساکن روا مدار تن سایه خسب را
جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن
تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود
[...]
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشههای دیدهٔ ما پرگلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
[...]
ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن
باب الفتوح میکده را فتح باب کن
در وجه باده خرقه پشمین ما ببر
مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست
[...]
ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن
بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن
ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح
خاطر منور از می چون آفتاب کن
گر بایدت شراب، بیا خون من بخور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.