هلاک همچو منی خشم و کین نمیخواهد
چنین شکار ضعیفی کمین نمیخواهد
ز یک اشارة ابرو به مدّعای توام
هلاکم این همه چین حبین نمیخواهد
تراست حسن به کام و مراست عشق تمام
که گفته است که آن تو این نمیخواهد!
اسیر دام هوس باد آن گرانجانی
که تیر ناز ترا دلنشین نمیخواهد
هوای زلف و رخ تست بر سر فیّاض
که رام کفر نگردید و دین نمیخواهد