زهی ستوده خصالی که با کفایت تو
همی نیارد تیر فلک تغفّل کرد
تویی که هرکه زخاک جناب تو بگذشت
همه حکایت دلداری و تفضّل کرد
زرنگ خامه و نظم حدیث تو هر سال
عروس ملک بزّر و گهر تجمّل کرد
نسیم خلق تو با سینه های غمگینان
همان کند که دم نو بهار با گل کرد
چو سنگ زیر تویی آسیای ملکت
ضرورتست ترا بارما تحمّل کرد
به آب لطف تو میگردد آسیای هنر
هزارباره خرد اندرین تأمّل کرد
بخدمت تو رهی را وسیلت خود ساخت
کسی که عمر خود اندر سر توکّل کرد
چنان مکن که خجل گردد اندرین که رهی
به پای مردی لطف تو این تقبّل کرد
ببین چگونه بود در مقام بخشایش
کسی که از همه عالم بمن توسّل کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش ویژگیهای برجسته و کمالات یک فرد خاص پرداخته است. شاعر به توفيق و کفایت آن شخص اشاره میکند که هیچ چیز نمیتواند او را از انجام وظایفش بازدارد و هر کسی که از وجود او بهرهمند شده، به محبت و لطف او اعتراف میکند. شاعر همچنین به نقش این فرد در بهبود زندگی دیگران و تسکین آلام آنان اشاره میکند و او را به مثابه سنگی محکم توصیف میکند که ملتی را حمایت میکند. در پایان، شاعر با تأکید بر مقام بخشایش و توسل به این فرد، اشاره به نیرو و تأثیر مثبت او بر زندگی مردم دارد.
هوش مصنوعی: چه خوب است که با ویژگیهای ستودنیات، تیرهای ناامیدی و غفلت روزگار هرگز به تو آسیب نمیزند.
هوش مصنوعی: تو هستی که هر کسی که از خاک و زمین تو عبور کرده، همه داستانها و یادهایی از مهربانی و بخشندگی تو را نقل کرده است.
هوش مصنوعی: قلم تو با هوشیاری و نظم، هر سال مانند عروسی زیبا و درخشان، زینت بخش داستان و گفتگوهای تو میشود.
هوش مصنوعی: نسیم لطیف وجود تو با دلهای غمگین همان تأثیری را دارد که بادی که در آغاز بهار میوزد بر روی گلها میگذارد.
هوش مصنوعی: تو همچون سنگی هستی که زیر آسیای سرزمینت قرار گرفتهای و این وضعیت برای تو ضروری است. بار این شرایط را تحمل کن.
هوش مصنوعی: با کمک و نیکی تو، هنر همچون آبی در درون آسیاب در حال چرخش است و در این تفکر، خرد و اندیشه به باروری میرسد.
هوش مصنوعی: کسی که تمام عمرش را بر اعتماد به تو سپری کرد، راه رسیدن به تو را برای خود هموار ساخت.
هوش مصنوعی: چنین نکن که سبب خجالت کسی شوی، زیرا که او به خاطر خوبی و لطف تو این مسیر را انتخاب کرده و به پا گذاشته است.
هوش مصنوعی: ببین چگونه کسی که در مقام بخشش است، به من روی آورد و از همه جهان درخواست کمک کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نماز شام چنان نشئة میش گل کرد
که آفتاب ز بدمستیش تنزل کرد
نسیم زلف تو زد بر دماغ او هر گاه
صبا به عهد تو میل شمیم سنبل کرد
مگر به باغ تو بودی که امشب از بلبل
[...]
زهی رفیع جنابی که درگه عالیت
سپهر را به بسیط زمین تشکل کرد
عروسی معنی طبعم بعقد نظم نداد
که جز بزیور مدح تواش تحمل کرد
رهی بخواستن قطعه از جناب تو دوش
[...]
چو در پیادهشدن اندکی تغافل کرد
عتاب حق پی تادیب حضرتش گل کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.