گنجور

 
فصیحی هروی

چه دانستم که رازم مو به مو اظهار خواهد شد

متاع روی دست هر سر بازار خواهد شد

مگر اعجاز حسن او کند بی سایه مژگان را

وگرنه زود روی نازکش افگار خواهد شد

به خار غم سپردم دامن جان و ندانستم

که از فیض بهار گریه[ای] گلزار خواهد شد

اگر اینست کیفیت فصیحی خون حسرت را

میان دیده و دل ماجرا بسیار خواهد شد

 
 
 
عبدالقادر گیلانی

نمی دانم که او تا کی پی آزار خواهد شد

نگوید این دلم آخر از او بیزار خواهد شد

بدین خو چندروزی گر بماند ازجفای او

تنم بیمار خواهد گشت وجان افگار خواهد شد

به خواب مرگ شد بخت من وگویند یارانم

[...]

صائب تبریزی

چنین گر آتشین از باده آن رخسار خواهد شد

زجوش مغز، سربسیار بی دستار خواهد شد

به بیماران چنین وا می رسد گر چشم بیمارش

زمین از دردمندان بستر بیمار خواهد شد

مبر دیوانه ما را به شهر از دامن صحرا

[...]

اسیر شهرستانی

اگر با دیده اعجاز محبت یار خواهد شد

نگاهم روشناس دولت دیدار خواهد شد

از او جز کشتن خود حاجت دیگر نمی خواهم

زبان را در ادب کی رخصت گفتار خواهد شد

کند گر همت پیر مغان یاری دینداران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه