عشق کرم آموز درآمد ز در ما
صد قافله غم ریخت ز دل بر جگر ما
کاهل نظری بین که به صد جذب تجلی
هرگز نرسد تا سر مژگان نظر ما
ما ناله فروشان جرس محمل دردیم
جز ناله کسی نیست رفیق سفر ما
ما مرغ بهشتیم و ز پرواز نیفتیم
غم نامه گشایند گر از بال و پر ما
هر جا که بود داغ غمی کاش کند عشق
بر ذمه او فرض طواف جگر ما
ما شعله شمعیم ولی حیف که فردا
جز بر پر پروانه نیابند اثر ما
از ما بجز از ناله خونین اثری نیست
از ناله ما پرس فصیحی خبر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد حس عمیق عشق و غمهای ناشی از آن صحبت میکند. شاعر به توصیف احساسات خود میپردازد و بیان میکند که عشق، درد و غم بسیاری به او داده است. او از پرواز مرغ بهشت سخن میگوید که با وجود مشکلات، هنوز پرواز میکند و در جستجوی خوشبختی است. نالهها و حسرتهایش نمایانگر عمق درد و جان کندن اوست. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که از او تنها ناله و دلی پر از جراحت باقی مانده است. این شعر حاکی از پیچیدگیهای عشق و تأثیر آن بر روح و روان انسان است.
هوش مصنوعی: عشق به ما آموزش داد و وارد دل ما شد، در نتیجه، غمها مانند قافلهای از دل ما بیرون ریختند و بر جگر ما نشسته است.
هوش مصنوعی: نظری به کاهل و بیاهتمام بینداز که هرگز به مرتبهای از ظهور و شکوه نخواهد رسید که بتواند حتی به نوک مژگان نگاه ما نزدیک شود.
هوش مصنوعی: ما به مانند نالههای جرس، از درد و رنج خود میگوییم و جز ما کسی نیست که در این سفر همدل و همراهی باشد.
هوش مصنوعی: ما مانند پرندههایی از بهشت هستیم که از پرواز کردن باز نایستادهایم. اگر کسی بخواهد از ما غم و اندوه بگوید، باید درباره بال و پر ما صحبت کند.
هوش مصنوعی: هر کجا که او باشد، دلی پر از غم به دوش میکشد، ای کاش عشق بر او واجب کند که دور جگر ما بچرخد.
هوش مصنوعی: ما مانند شعلههای شمع هستیم، اما افسوس که فردا تنها نشانهمان بر بال پروانه خواهد بود و هیچ کس دیگر اثری از ما نخواهد دید.
هوش مصنوعی: از ما تنها صدای نالهای خونین باقی مانده است. اگر میخواهی از حال ما باخبر شوی، از نالهمان سؤال کن که سخن میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آب حیاتی است روان در نظر ما
عالم همه سیراب شد از رهگذر ما
از دیدهٔ ما آب روانست به هر سو
امید که جاوید بماند اثر ما
عمریست که در گوشهٔ میخانه مقیمیم
[...]
ای چون فلک از عشق تو سرگشته سر ما
سودای تو زد آتش غم در جگر ما
بودیم هوادار تو پیوسته و باشیم
تا هست نشان تو و باشد اثر ما
بشنو که چه فریاد و فغان در ملکوت است
[...]
ای خاک ته کفش تو کحل بصر ما
کفشی که زنی بر سر ما تاج سرما
می کن به خبر پرسی ما رنجه لب خویش
زان پیش که پرسی و نیابی خبر ما
پیش از حرم کعبه به کوی تو رسیدیم
[...]
بر چرخ محیط است فروغ نظر ما
ساحل دل دریاست ز آب گهر ما
در نامه ما حرف نسنجیده نباشد
از جیب صدف سفته برآید گهر ما
چون دیده ماهی که نماید ز ته آب
[...]
قد خم شد و افتاد جهان از نظر ما
واشد سر و سامان هوسها، ز سر ما
در تن حرکت نیست، بجز گردش رنگم
دیگر سفر هند حنا شد سفر ما
چون غنچه، زر ما گره مشت ندیده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.