از پی رفع خمار دل غمپرور خویش
همه خون گردم و جوشم ز دل ساغر خویش
سینه شوقم و از داغ کنم پنبه داغ
زخم ناسورم و ز الماس کنم نشتر خویش
جگر تشنه که از شعله مبادا سیراب
نوحه تا چند کند بر سر خاکستر خویش
چند آیینهپرستان می پندار کشند
روی بنما که براهیم شود آذر خویش
سرمه از خاک در میکده کن تا بینی
کعبه و بتکده را مست سجود در خویش
شمع در جلوه و من مست شهادت تا کی
زهر حسرت خورم از غیرت بال وپر خویش
شعله در حشر چو از چشمه داغم جوشد
خلد صد غوطه زند در عرق کوثر خویش
هیچ خرم نشد این مزرعه هر چند چو ابر
اشک گشتیم و چکیدیم ز چشم تر خویش
چرخ خون گرید روزی که فصیحی خواهد
دیت عافیت خویشتن از اختر خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر درد و longing شاعر برای رفع غم و خمار دل است. او به شدت از زخمهای روحی خود رنج میبرد و احساس میکند که با وجود تلاش، آرامشی نمییابد. شاعر در پی شوق و عشق است و از سوز دل خود مینالد. او به خود میگوید که حتی با وجود تمام اشکها و رنجها، باز هم هیچ چیز نمیتواند این درد را تسکین دهد. احساس بیپناهی و عطش روحی در او شدت دارد و به نوعی در مییابد که نیازمند دیده شدن و درک شدن است. در انتها، اشاره میکند که در این دنیای پر از درد و شکایت، امیدی به رهایی از این شرایط ندارد.
هوش مصنوعی: برای درک بهتر احساساتم و رهایی از غم و اندوهم، تمام وجودم را فدای این کار میکنم و از دل خود به شدت به جوش میآیم.
هوش مصنوعی: من پر از عشق هستم و از دردهایی که دارم، مانند پنبهای داغ استفاده میکنم تا زخمهای عمیق و سخت خود را تسکین دهم و درون خود را با زیبایی و ارزشمند بسازم.
هوش مصنوعی: دل عاشق که از آتش درون سیراب نمیشود، تا کی باید بر آوار و خاکستر گذشتهاش فریاد کند؟
هوش مصنوعی: بعضی از مردم که شبیه به آیینه هستند، فکر میکنند که اگر چهرهات را نشان دهی، ممکن است که آتش خشم خود را بر تو فرو بریزند.
هوش مصنوعی: برای دیدن حقیقت و زیباییهای درون، باید از دنیای مادی و ظاهری فاصله بگیری و به عمق وجود خود نفوذ کنی. وقتی به این عمق رسیدی، میتوانی اتصال و اتحاد تمامی جنبههای روحانی و مادی را مشاهده کنی، چه آن کعبه باشد و چه بتکده.
هوش مصنوعی: شمع در حال درخشیدن است و من در حالی که تحت تأثیر آن قرار گرفتهام، همچنان در حال تحمل حسرتی عمیق هستم که به خاطر غیرت و خصیصههای خودم از دیگران میخورم.
هوش مصنوعی: وقتی شعلهای در محشر از چشمهی داغ من جوش میزند، بهشت در عرق خنک خود غوطهور میشود.
هوش مصنوعی: هرگز این زمین خوشحال و سرسبز نشد، هرچند که مثل ابرها از چشمهای خود اشک ریختیم و با گریه به آنجا رسیدیم.
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که در آن روز تماشایی، حسرت و اندوه به دل میافتد وقتی که انسان به دنبال نجات و آرامش خود از سرنوشتی که برایش رقم خورده، خواهد رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش
خویش را غیر مینگار و مران از در خویش
سر و پا گم مکن از فتنهٔ بیپایانت
تا چو حیران بزنم پای جفا بر سر خویش
آن که چون سایه ز شخص تو جدا نیست منم
[...]
روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش
روشنست آینه شمع ز خاکستر خویش
سگ آن رند قلندر صفت شاه وشم
کز سفال سگ او ساخته جام زر خویش
من بیمار چنان زار شدم کز تن من
[...]
تا کی از گریه توان منع دو چشم تر خویش
بعد از این ما و خجالت به نصیحت گر خویش
شود از گرمی داغ جگرم، خاکستر
گر شب هجر ز الماس کنم بستر خویش
بر زلیخا، به ره عشق، همین طعنه بس است
[...]
دوش در بزم تو دیدم ز دل خود سر خویش
آنچه پروانه ندیدست زبال و پر خویش
منعام از ناله چرا فاش چو شد رازِ نهان
چیست در خانه که من قفل زنم بر در خویش
خانهزاد جگر سوخته ماست همان
[...]
ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش
ما و دریا نمودیم به هم گوهر خویش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.