باز بر اوراق گیتی نقشبندان بهار
صفحه گلزار را کردند پرنقش و نگار
حلهها بر دوختند از پردههای اعتدال
باز خیاطان علوی بر قد لیل و نهار
دایگان طبع باز اندر چمن آراستند
شاهدان سنبل و گل را همی مشاطهوار
برقع عزلت بیفگندند این را بر جبین
گیسوی خوبی پراگندند آن را بر عذار
شاید از فیض هوا همچون گل خورشید اگر
در فضای بوستان گل بشکفد بی شاخسار
لفظ گردد برگ و معنی گل ز تاثیر هوا
بلبل نطق ار شود در بوستان دستان گزار
خامه گردد خرم و سر سبز چون سرو سهی
گر نگارد فیالمثل بر صفحهای نام بهار
ذوق بر طبع آن چنان غالب که گاه عزم سیر
در نخستین گام پیش افتی ز خود یک میلوار
کرده شوق سیر گلشن بس که تاراج شکیب
در عبارت مشکل ار گیرد دگر مضمون قرار
وقت آن آمد که گردد نکهت گل مشکبیز
فرصت آن شد که گردد شیشه مل فیضبار
زان دم عیسی شود پر روح دامان چمن
زین کف موسی شود پرنور جیب کوهسار
باز شد هنگام آن کازادگان دردنوش
چون صبوح عید برخیزند از خواب خمار
باده را بینند هر سو مجلسی آراسته
زهد را یابند در کنجی نشسته سوکوار
مطربان در کف نهاده هر طرف عود طرب
در میان آورده این ترکیب با مضراب تار
کای گلستان جمالت حسن را باغ و بهار
از شمیم زلف تو پر ناف آهوی تتار
دیدهای کز دست حسنت باده حیرت کشد
کی برد در بستر مرگش دگر خواب خمار
مرگ نتواند نهد بر پای او بند عدم
در هوای زلف تو هر دل که گردد بیقرار
هر کجا بی روی تو یک دم نشینم بر زمین
تا ابد روید به جای سبزه چشم اشکبار
از در ماتم کند دریوزه آسودگی
ناتوانی را که گردد دل ز هجرانت فگار
دل کنار از جیب مینشناختی آن دم که عشق
داشت مالامال از خون جگر جیب و کنار
خاک کویش بوی جان دارد همانا کرده است
موکب دارای میمون جهان ز آنجا گذار
یم دل جم جاه حاتم پیک دستورالعقول
عروهالوثقی هفت و قره العین چهار
ای که گر امرت بگرداند زمام دهر را
آید ار زاید به ناقص طبع هنگام شمار
عرصه امکان نگردد کاروانگاه قدر
ناقه تقدیر را کردند از نهیت مهار
در تلاطم آور طوفان قهرت دهر را
موج در بحر نهیبش گم کند راه کنار
شاهباز همتت با عقل کل میگفت دوش
عمرها شد تا دلم دارد تمنای شکار
عقل بر گفتش که اینک صیدگاه کون هست
گفت خامش خامش ای طفل مهین روزگار
من نه طبع کهربا دارم وگر هم دارمی
نیست گیتی را برم مقدار کاهی اعتبار
داورا فرمان دها ای بخت اقبال ترا
بخت و دولت بر یمین و فتح و نصرت بر یسار
ای که عمری در کف پایت جبین عجز سود
قدر چون میخواست در پوشد لباس اعتبار
از پی اظهار اعجاز حسام کلک تو
باب آمد شد گشادند اندرین نیلی حصار
ورنه میکرد از نهیب ترکتاز قهر تو
حارس تقدیر و رب آفرینش استوار
چون نهد بنیاد دیوان معالی جاه تو
چرخ را بر خاک بنویسد برات افتخار
من همان شخص مزکی طبع قدسی فطرتم
کز بیانم جان همی یابد نهاد روزگار
من همان عین مسیحایم که گر نامش برند
آید اندر گوش هوش اسم فصیحی آشکار
آن محیطم من که چون گردم به ناگه موجزن
افکنم چون خار و خس در معانی برکنار
در شبستان خیالم پای نه تا بنگری
شاهدان حوروش در پردههای زرنگار
نا گرفته ساعد سیمینشان جز آستین
نابسوده سنبل مشکینشان الا عذار
پر به عصمت نوعروسانند همت را بگوی
تا شود بهر تو زآنها گلرخی را خواستگار
نظمم ار بر کوه خوانی جای گلبانگ صدا
از دل خارا برآید عقد در شاهوار
ابر نیسانم که چون در جلوه آیم در چمن
گلبن آرد جای گل من بعد مروارید بار
من چنین نیکم ولیکن طالع و بختم بدند
این یکی خصم دل و این دشمن جان فگار
یارب آن یک باد چون اعدای جاهت سرنگون
وین دگر بر آتش غم چون تن خصمت نزار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و طبیعت میپردازد. شاعر با هنرمندی به سرایش تصاویری از گلها، درختان و بیکرانگی زیباییهای بهاری میپردازد. او به خیاطی بهار اشاره میکند که با حلههای رنگارنگ لباس طبیعت را میدوزد و دایگان چمن، گلها را میآرایند. شاعر همچنین از دلباختگی و عشق به زیباییها و تجلیات قدرت طبیعت سخن میگوید. در این میان، بر قدمت عشق و تیرگیهای ناشی از جدایی نیز تأکید میشود. در نهایت، شاعر با احساس حسرت و آرزو از تقدیر نامناسب و طالع بد خود شکایت میکند، و به زیباییهای طبیعی که مفهوم جاودانگی را تداعی میکند، ارج مینهد.
هوش مصنوعی: به تازگی، بهار دوباره بر صفحات جهان ظاهر شده و باغ را با نقش و نگارهای زیبا پر کرده است.
هوش مصنوعی: خیاطان علوی، با دقت و مهارت، لباسهایی از جنس اعتدال دوختهاند که مناسب شب و روز است.
هوش مصنوعی: در باغ، دایگان با سلیقه و هنر خود گلها و سنبلها را آراستهاند، مانند مشاطههایی که به زیبایی ظاهر میسازند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به پوشش و زیبایی دارد. یک طرف به پردهای اشاره میکند که بر چهره عزلت (تنهایی) افکنده شده و طرف دیگر به زیبایی و جذابیت موها که بر چهره میدرخشد، اشاره دارد. به عبارتی، در اینجا تضاد بین جدایی و زیبایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شاید به دلیل نعمت بخشندگی هوا، مانند گلی که در آتش تابش خورشید میشکفد، اگر در محیطی خوشبو و زیبا قرار بگیرد، باز هم بدون داشتن شاخهای میتواند رشد کند و زیبایی خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: اگر در باغی پر از گل و گیاه، بلبل شروع به خواندن کند، واژهها و صداهای او تحت تأثیر محیطی است که در آن قرار دارد. به این معنی که زیبایی و طراوت اطرافش بر کلام و نغمهاش تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر قلم به شادابی و سرسبزی درآید، مانند سروهای بلند و خوشنما، زمانی که نام بهار را بر صفحهای بنویسد.
هوش مصنوعی: شوق و ذوق به قدری بر روح و احساسات تو چیره شده که در آغاز سفر، حتی قبل از اینکه بخواهی قدم برداری، خودت را یک قدم جلوتر از جایی که هستی حس میکنی.
هوش مصنوعی: شوق فراوانی برای گشت و گذار در گلستان باعث شده تا صبر و شکیبایی به سختی بیفتد و اگر موضوع دیگری پیش بیاید، باعث نگرانی و اضطراب میشود.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده است که عطر گل مشک به مشام رسد و فرصت فراهم شده تا شیشه نیکو از نعمتها پر شود.
هوش مصنوعی: از آن لحظه که عیسی ظهور کرد، دامن چمن پر از روح و زندگی میشود و به برکت دست موسی، دامن کوهها نیز پر از نور و روشنی خواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که فرزندان درد و رنج، مانند صبح عید از خواب سنگین بیدار میشوند.
هوش مصنوعی: در هر جایی که نگاهی بیندازید، میتوانید مجالس شاد و پر از باده را ببینید، اما نیکوکاران و زاهدان را در گوشهای خلوت و دور از نگاهها مییابید.
هوش مصنوعی: نوازندگان سازها را در دست گرفتهاند و در هر سو، سازهای خوشصدا را به راه انداختهاند و این هماهنگی را با نواختن تار به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: ای گلستان زیباییات، به لطف بوی زلف تو، بهار و گلها رونق میگیرند و نعمتهای طبیعی در سایه جمال تو شکوفا میشوند.
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیدهای که زیبایی تو چنان مستش کند که دیگر نتواند در بستر مرگ هم خواب راحتی داشته باشد؟
هوش مصنوعی: مرگ نمیتواند او را در بند سرنوشت قرار دهد. هر دلی که به زلف تو دل بدهد، در دلتنگی و بیقراری گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: هر جا که بدون حضور تو لحظهای بر زمین بنشینم، تا ابد آنجا به جای سبزه، اشکهای من خواهد روئید.
هوش مصنوعی: از در گاهی که غم و اندوه حاکم است، میتوان به راحتی ناتوانی و ضعف را حس کرد. دل در غم دوری تو دچار رنج و عذاب میشود.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که عشق وجودت را پر کرده بود، نباید از قلب و احساسی که درونت بود، غافل میشدی. عشق گاهی با درد و رنج همراه است و این احساسات عمیق باید مورد توجه قرار گیرد.
هوش مصنوعی: خاک کوی او عطر زندگی را به خود گرفته است. او این خاک را به مکانی تبدیل کرده که پرچم و عظمت جهان در آنجا قرار دارد و از آنجا میگذرد.
هوش مصنوعی: دل من در برابر بزرگی و کرامت حاتم طایی، قدر و منزلت عقل و دانش را ارج مینهد و به روابط مستحکم و ضروری در زندگی اشاره دارد. همچنین، به زیبایی و محبوبیت معشوق اشاره میکند که در زندگی هر فردی نقش مهمی دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که اگر فرمان بدهی، سرنوشت دنیا تحت کنترل تو خواهد بود، حتی اگر در زمان شمارش کمی ناتوان به نظر بیایی.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که در عرصهٔ وجود و واقعیت، کاروان سرنوشت به راه میافتد و هر کس بر اساس تقدیر خود، سرنوشتی خاص را تجربه میکند. به عبارت دیگر، نمیتوان از تقدیر و سرنوشت فرار کرد و هر کسی باید سرنوشت خود را بپذیرد.
هوش مصنوعی: در هنگام خشم و دشواریهای زمان، مانند طوفانی میشود که دریا را به هم میریزد و موجب میشود که موجها راهی برای خود پیدا نکنند و به ساحل نرسند.
هوش مصنوعی: پرنده بزرگی که نماد اراده و تلاش است، شب گذشته به من گفت که عمرهای زیادی گذشته تا دل من هنوز آرزوی شکار را دارد.
هوش مصنوعی: عقل به او گفت: «ای زمانهی نادان، اینجا، دامگاه هستی است، پس سکوت کن!»
هوش مصنوعی: من نه خاصیتی شبیه کهربا دارم و اگر هم داشته باشم، ارزش دنیا برای من به اندازه یک دانه کاه نیست.
هوش مصنوعی: ای داور، به من نعمت و فرمانت را عطا کن. بخت و شانس تو در سمت راستت است و پیروزی و نصرت در سمت چپت قرار دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که سالها در برابر تو ناتوان و عاجز به نظر آمدهام، به خاطر اهمیتی که تو برای من داشتی، اکنون میخواهم چهرهای محترم و با وقار به خود بگیرم.
هوش مصنوعی: به دنبال نشان دادن اعجاز و شگفتیهای حسام، مسیر جدیدی گشوده شد و در این فضای آبی، حصاری را باز کردند.
هوش مصنوعی: اگر نبودید، در اثر شدت قهر و خشم شما، نگهبان سرنوشت و خالق جهان از جا کنده میشد.
هوش مصنوعی: زمانی که مقام و جایگاه تو به عنوان والاترین و برترین موضوع، به عنوان یک اصل و بنیاد قرار میگیرد، در آن صورت آسمان و زمین مینویسند که تو شایستهی افتخار و ستایش هستی.
هوش مصنوعی: من همان فردی هستم که ذات پاکی دارم و به خاطر ویژگیهایم، کلمات من زندگی میبخشند و بر روح زمانه تاثیر میگذارند.
هوش مصنوعی: من همچون مسیح هستم، و وقتی نام او را بر مردم بگویند، نامی زیبا و دلنشین در ذهنها خواهد نشست.
هوش مصنوعی: من مانند یک موجود زندهام که به یکباره میتوانم به شدت موجزنی کنم و دشواریها و ناهمواریها را به راحتی از بین ببرم، مانند خار و گیاهان بیمقدار که کنار میروند.
هوش مصنوعی: در دنیای خیال من، بنشین و نگاه کن تا شاهدان زیبای حور مانند را که در پردههای زربفت پنهان شدهاند، تماشا کنی.
هوش مصنوعی: دستهای نازک و زیبايشان از آستینهای گلدار خارج شده و تنها صورت دلربای آنها نمایان است.
هوش مصنوعی: عروسهایی که در پاکی و عصمت هستند، به مصاحبت تو همت میگمارند. به آنها بگو تا برای تو، یکی از آن دختران زیبا را خواستگاری کنند.
هوش مصنوعی: اگر در نظم من بر کوه بنگری، صدای زیبایی چون آواز پرندگان از دل سنگی بلند خواهد شد و مانند جواهری درخشان جلوهگر خواهد شد.
هوش مصنوعی: من مانند ابری در فصل بهار هستم که وقتی جلوهام را نشان دهم، در باغ گلی پیدا میشود که جای من را میگیرد و بعد از آن قطرههای مروارید به بار مینشینند.
هوش مصنوعی: من خود فردی نیک و خوب هستم، اما سرنوشت و تقدیرم به من نارو زده و بد شانسی به سراغم آمده است. یکی از دشمنان، دل من را میآزارد و دیگری جانم را به سختی میاندازد.
هوش مصنوعی: ای پروردگار! آن باد که دشمنان را از میدان به در میکند، با این حال، این آتش غم مانند بدن ضعیف دشمن من، بر من میتازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.