گنجور

 
فرخی سیستانی

آزار داری ای یار زیرا که یک زمستان

بگذشت و کس نیامدروزی زمانه زین در

روزی بدین درازی ما از تو جسته دوری

کز تو خطایی آمد، وان از تو بودمنکر

ما با هزار دستان خو داشتیم آنجا

بیداد کرد و بیشی زاغ سیه بدین در

تو تنگدل نگشتی بازاغ بد نکردی

بنشستی و ببری خوش با چنان ستمگر

چون در میان باغت دامی بگستریدند

بازاغ درفتادی ناگه به دامت اندر

از تو خطایی آمداز ماخطایی آمد

شایدکه هر دو گشتیم اندرخطا برابر

از باغ زاغ گم شد ،آمدهزار دستان

اکنون گرفت باید کار گذشته از سر

امروز ما و شادی امروز ما و رامش

درزیر هر درختی عیشی کنیم دیگر

بادوستان یکدل با مطربان چابک

باریدکان زیبا با ساقیان دلبر

دلجوی ساقیانی شیرین سخن که مارا

از کف دهنده باده و ز لب دهنده شکر

 
 
 
فرخی سیستانی

آن کیست کاندر آمد بازی کنان ازین در

رویی چو بوستانی از آب آسمان تر

باز این چه رستخیزست این خود کجا درآمد

این را که ره نمودست از بهر فتنه ایدر

ای دوستان یکدل، دل باز شد ز دستم

[...]

قطران تبریزی

آذر فرو زو می خور شاها بماه آذر

آیین ماه آذر بوی می است و آذر

باد ابد رد مانده دشمنت چون کمانه

بگذار شادمانه صدا ور مزدو آذر

یک بخشش تو کردن بار دویست گردون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

آن دلفریب دلکش و آن دلربای دلبر

با صد هزار کشی خندان درآمد از در

تنبول کرده آن بت تنبول کرده پیدا

سی و دو نار دانه در نار دانش اندر

تا کیمیای حسنش کرده ست لعل درش

[...]

امیر معزی

فرخنده باد و میمون این مجلس منور

بر شهریار گیتی شاهنشه مظفر

شاهی کجا رسیدست از همت بلندش

تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور

اَسْلاف را به عدلش جاه است تا به آدم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
جمال‌الدین عبدالرزاق

دیدی تو اصفهانرا آنشهر خلد پیکر

آن سدره مقدس آن عدن روح پرور

آن بارگاه ملت وان تختگاه دولت

آن روی هفت عالم وانچشم هفت کشور

هر کوچه جویباری محکم بمهر عصمت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه