عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر
ای دل چرا نکردی زآتش همی حذر
آری حذر نکردی تا سوخته شدی
تو سوختی و با تو بسوزد همی جگر
همسایه بدی و ز همسایگان بد
همسایگان رسند به رنج و به درد سر
اینک جگر به جرم تو آویخته شده ست
ورنه ازین بلا دل او نیستی خبر
من چند گونه حیلت وتدبیر ساختم
کان آتش فروخته کمتر شودمگر
بادخنک برآتش سوزان گماشتم
پنداشتم که حیلت من گشت کارگر
بخشش هزار بار فزون گشت از آنچه بود
بخشش همه دگر شدو تدبیر من دگر
ور بلبل از درخت بپریدگو بپر
ظاهر فرو نکرد ز طنبور خویش پر (؟)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان تجربهی عشق و سختیهای آن میپردازد. او میگوید عشق مانند آتش است که هیچ آب و تلاشی نمیتواند آن را خاموش کند. دل عاشق چرا از این آتش پرخطر حذر نکرده است؟ او خود را در آتش عشق سوزانده و حال جگرش نیز در رنج است. شاعر به بدی همسایهها اشاره میکند و میگوید که آنها باعث دردسر و زحمت شدهاند. او به تلاشهای خود برای کاهش درد عشق اشاره میکند و متوجه میشود که هیچکدام از تدبیرها و حیلتهایش اثر نداشته و وضعیت همچنان دشوار است. در نهایت، عشق و محبت او به قدری زیاد است که با همهی مشکلات، نتوانسته از آن فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: عشق همچون آتشی است که آب نمیتواند بر آن غلبه کند. ای دل، چرا از این آتش دوری نکردی؟
هوش مصنوعی: بله، تو مراقب نبودی و به همین خاطر سوختی. حالا هم که سوختهای، دل من نیز با تو میسوزد.
هوش مصنوعی: همسایههای بد باعث میشوند که دیگران نیز با مشکلات و سختیها مواجه شوند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که قلب کسی به خاطر تو داغدار و پر از درد شده است، وگرنه او از این مشکلات و رنجها بیخبر است.
هوش مصنوعی: من به روشهای مختلف تلاش کردم که آتش درونم را خاموش کنم، ولی انگار که این تلاشها کارساز نیست.
هوش مصنوعی: باد خنکی را بر آتش سوزان گذاشتم، فکر کردم که این تدبیر من مؤثر واقع شده است.
هوش مصنوعی: بخشیدن و دست دادن چیزی به دیگران بسیار بیشتر و بزرگتر از آن چیزی است که در ابتدا فکر میکنیم. وقتی به بخشش میپردازیم، مسیر و فکرمان نیز تغییر میکند.
هوش مصنوعی: اگر بلبل از درخت بپرد، دیگر نمیتواند از طنبور خود آواز سر دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.