گاهی ز هوای روز وصلیم نژند
گاهی ز شب فراق داریم گزند
تا چند عذاب شب که کی روز شود
مردیم ز غصه ایفلک تا کی و چند
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
گاهی ز هوای روز وصلیم نژند
گاهی ز شب فراق داریم گزند
تا چند عذاب شب که کی روز شود
مردیم ز غصه ایفلک تا کی و چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از درد و غم ناشی از جدایی و فراق سخن میگوید. او به حالت ناراحتی ناشی از وصال و همچنین عذابی که در شبها تجربه میکند، اشاره میکند. شاعر تا کی و چند میتواند این عذاب را تحمل کند و دلتنگیاش را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر آرزوی روزهایی که با هم بودیم، دلم غمگین میشود و گاهی به خاطر شبهای دوری و جدایی، از درد رنج میکشم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در عذاب شبها به سر میبریم و نمیدانیم روز کی فرا میرسد. از غم و اندوهی که داریم به تنگ آمدهایم و نمیدانیم این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف تو کمندیست همه حلقه و بند
خالی نبود ز حلقه و بند کمند
آن چاه بر آن سیم زنخدانت که کند؟
ور خود کندی مرا بدو در که فکند
صد ره گفتم که با من از عهد مخند
تا من به تو باشم از جهانی خرسند
این پند ترا نیامد آن روز پسند
هین خیز و دهل در چو بنپذیری پند
یک قوم در اختیار خود بی خبراند
یک قوم در اختیار حق در خطراند
بگذشته ز راه هر دو قومی دگراند
کز خود نه بخویشتن همی درگذرند
بیهوده بر آزار من ، ای سرو بلند
تیغت شستی بخون و خوردی سوگند
گر من بهلاک خویش گشتم خرسند
باری تو ز خویشتن چنین بد مپسند
در بندم از آن دو زلف بند اندر بند
نالانم از آن عقیق قند اندر قند
ای وعدهٔ فردای تو پیچ اندر پیچ
آخر غم هجران تو چند اندر چند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.