بازم ز جفایی دل افگار شکسته
بیداد گلی در جگرم خار شکسته
آه از دل آن مست که می خورده باغیار
ساغر بسر یار وفا دار شکسته
دیگر چه ملامت بود از جنگ رقیبان
ما را که سرو دست در اینکار شکسته
رسوایی و تر دامنی از خلق چه پوشیم
پیمانه ی ما بر سر بازار شکسته
چون برگ گل و لاله روان گشت ببستان
جام طرب ما که بگلزار شکسته
در گلشن عیشم نظر انداز بعبرت
تا سوخته بینی در و دیوار شکسته
این مستی از اندازه برونست فغانی
امروز خمار تو مگر یار شکسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف درد و رنج دل شاعر میپردازد. او از احساس شکسته شدن قلبش به دلیل بیوفایی و جفای معشوق میگوید. در عین حال، از سادگی و شجاعت خود در مواجهه با رقبا سخن میگوید و به رسوایی و عواقب عشق پرداخته است. شاعر اشاره دارد که با وجود زیباییهای زندگی، او در عیش و نشاطش دچار سوختگی و اندوه است. در نهایت، از حالتی از مستی و غمهای عشق یاد میکند که فراتر از ظرفیت اوست و به یاد یار شکستهدلش، فریادی سر میدهد.
هوش مصنوعی: باز هم به خاطر ظلم و ستمی که دیدهام، دلنواز و دلشکستهام. گلی در دل دارم که به خاطر درد و رنجی که کشیدهام، خاری شده و شکسته است.
هوش مصنوعی: آه و ناله از جان آن عاشق مستی که به همراه دوستش شراب مینوشید و حالا در غم شکستهدل شده است.
هوش مصنوعی: دیگر چه دلیلی برای سرزنش ما در رقابت با رقبایمان وجود دارد وقتی که ما در این کار دستخوش شکست و آسیب شدهایم؟
هوش مصنوعی: ما چگونه میتوانیم از نگاه مردم و قضاوتهای آنها در امان بمانیم، وقتی که خودمان در معرض رسوایی و بی عصمتیم؟ وضعیت ما به گونهای است که دیگر در بازار هم جایگاهی نداریم.
هوش مصنوعی: بهاری که گلها و لالهها در آن به شکوفایی رسیدهاند، زیبایی و شادی را به باغ آورده است و حال و هوای ما نیز به مانند بستانی زیبا و شاداب است، زیرا دلهای ما نیز از غمها رها شده و به خوشی و سرور پیوستهاند.
هوش مصنوعی: در باغ شادیام به آنچه هست نگاه کن تا ببینی که چطور همه جا سوخته و خراب است.
هوش مصنوعی: این سرمستی بیشتر از حد معمول است، امروز صدای غم انگیز تو جز از دل شکسته ی یارت شنیده نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رنگ رخت گونه گلنار شکسته
یک موی تو صد طبله عطار شکسته
وز خجلت بالای تو در هر چمن و باغ
افکنده سر سرو و سپیدار شکسته
بازار نکوئی بتو افروخته وز تو
[...]
در بند تو زنجیر گرفتار شکسته
زندان شده صد رخنه و دیوار شکسته
زین بیش شکرخنده حلاوت نفروشد
طوطیم ز شکر سر منقار شکسته
از بس که عنان پیچد ازان چهره نگاهم
[...]
تا کی کنی آزار من زار شکسته
آزردگی ای هست در آزار شکسته
بیهوده چه رنجم که زمن زود گذشتی
زودی گذرند از بر دیوار شکسته
آسان نرود محنت هجران تو از دل
[...]
گل را ورقم رونق بازار شکسته
این خامه کله گوشه به گلزار شکسته
صد جا شکن طره آشفته دلیهاست
آهی که مرا بر لب اظهار شکسته
شادیم که زندان غم آباد جهان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.