گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

بیتو شامی که چراغ طرب افروخته ام

یاد از شمع رخت کرده ام و سوخته ام

چاک خواهد شدن آخر دل من همچو انار

زین همه قطره ی خون کز غمت اندوخته ام

نتواند نفسی بود دلم بی غم عشق

چه توان کرد چنین هم خودش آموخته ام

نه ز خوابست دمی گر نگشایم دیده

بی رخ خوب تو از غیر نظر دوخته ام

در شب هجر مکش آه فغانی بسرم

که من دلشده از آتش خود سوخته ام