گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

رخ برفروز و خون دلم را روانه ساز

آتش بخرمنم زن و مستی بهانه ساز

این قطره ها که در جگرم تازه شد گره

از عشق، خوشه خوشه کن و دانه دانه ساز

هر تیر غمزه یی که ز مژگان روان کنی

اول دل شکسته ی ما را نشانه ساز

بس نازکست توسنت ای نازنین سوار

از رشته های جان منش تازیانه ساز

جانها گره ز غیرت شمشاد کرد دل

مشاطه را که گفت کزین چوب شانه ساز

شاید که پرتوی دهد ای مطرب صبوح

سوز دلم ترانه ی بزم شبانه ساز

بیخوابیم بکشت خدا را فسانه یی

زان چشم جاودانه و لعل فسانه ساز

تا سیل غم بخانه ی ما رو نیاورد

ایدل در آب و خاک خرابات خانه ساز

از آه آتشین فغانی درین چمن

گل خانه سوز آمد و بلبل ترانه ساز