ساقی بیا که روز برفتن شتاب کرد
می ده که عید پای طرب در رکاب کرد
آنکس که ذوق باده برو تلخ می نمود
بگذاشت جام شربت و میل شراب کرد
آن نازنین که دسته ی گل داشت پیش رو
از چشم خونفشان محبان حجاب کرد
از آفت خرابی سیل فنا گذشت
دریا دلی که خانه تهی چون حباب کرد
رنگی ز بیوفایی ایام گل نمود
باد خزان که خانه ی بلبل خراب کرد
عمری رقیب در طلب وصل او دوید
آنش نشد مسیر و ما را عذاب کرد
از آه گرم خویش فغانی تمام سوخت
آندم که یاد صحبت آن آفتاب کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین
کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد
معنی روشن وی و الفاظ عذب وی
آنکرده با سخن که بسنگ آفتاب کرد
خط شریف او بنکوئی چوآن نگار
[...]
آبم ببرد دلبر و چشمم پر آب کرد
جان مرا بر آتش هجران کباب کرد
تا در نقاب هجر نهان گشت روی او
بر روی من زخون دل من خضاب کرد
از رحمت آفرید جمال تو را خدای
[...]
ای خسروی که آتش تیغ تو روز کن
در قلب چرخ زهرۀ مرّیخ آب کرد
دارای ملک، شاه مظّفر پناه دین
کت چرخ نام خسرو مالک رقاب کرد
طبعت بر شحه یی سر خورشید غوطه داد
[...]
صاحبقران و صاحب دیوان عمید ملک
ای آنکه هرچه کرد ضمیرت صواب کرد
ای خواجه ای که نافذ تقدیر در ازل
ذات ترا ز جمله جهان احتساب کرد
وی سروری که هر نفس از خاک درگهت
[...]
لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد
زان شیشه های سبز فلک پر شراب کرد
عکس رخت نمود در آیینه سپهر
نامش خرد به شب مه و روز آفتاب کرد
مشتاق تو به چشمه خور می کند نظر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.