میرزاده عشقی
»
نمایشنامه
»
نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم
»
بخش ۵ - مطرح کننده ایدآل
جناب برزگر! این ایدآل دهقان است:
نه ایدآل دروغ فلان و بهمان است!
ز من هم ارکه بپرسی تو، ایدآل، آن است
همین مقدمهٔ انقلابِ ایران است
ولیک حیف که بر مرده میکنم تلقین!
در این محیط که بس مردهشوی دون دارد!
وزین قبیل عناصر ز حد فزون دارد!
عجب مدار اگر شاعری جنون دارد
به دل همیشه تقاضای «عید خون» دارد
چگونه شرح دهم ایدآل خود به ازین؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ایدآلهای خود اشاره میکند و آن را با ایدآلهای دروغین دیگران مقایسه میکند. او ایدآل خود را منشأ انقلاب ایران میداند، اما به ناچار احساس ناامیدی میکند، زیرا جامعهای که در آن زندگی میکند، پر از افراد نادرست و مردهدل است. او به این نکته اشاره میکند که در این شرایط عجیبی است که شاعری بتواند دیوانهوار به آرمانهای والا فکر کند، زیرا همیشه در دلش آرزوی تغییر و تحول (عید خون) دارد. در نهایت، او میگوید که چگونه میتواند ایدآلهای خود را بهتر از این توضیح دهد.
هوش مصنوعی: ای برزگر! این چیزی که میگوییم، آرزوی یک کشاورز واقعی است؛ نه آرزوی بیاساسی که بعضیها مطرح میکنند.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی، ایدآل و هدف من همین آغاز انقلاب ایران است.
هوش مصنوعی: متأسفانه باید بگویم که تلاشهایم برای انتقال مفاهیم و احساسات به دیگران در این فضای بیروح به نتیجه نمیرسد. اینجا پر از افرادی است که فقط به کارهای بیارزش مشغولند و به واقعیتها و اهمیت زندگی توجهی ندارند.
هوش مصنوعی: متأسفانه، به جای اینکه به کسانی که زندهاند کمک کنم و راه صحیح را نشان دهم، مجبورم درباره افرادی صحبت کنم که دیگر در میان ما نیستند. در این جامعهای که افراد ناپاک و بیارزش زیادی به کار تجسس و تملق مشغولند، این کار من بیهوده است.
هوش مصنوعی: این جهان پر از عناصر و ویژگیهاست و اگر شاعری دچار جنون باشد، عجیب نیست، چون این دنیای پرتنش و شگفتیها ممکن است انسان را به دیوانگی بکشاند.
هوش مصنوعی: دل همیشه میل به یک جشن خونین دارد، چگونه میتوانم آرزوی خود را بهتر از این توضیح دهم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.