ضیاء الواعظین، آن رند جیغو
زده پشت تریبون، پاک وارو
برای خاطر هم مسلکانش
به پا بنموده، فریاد و هیاهو
به قانون اساسی پشت پا زد
برای خود نمائی، نزد یارو
بگفتا من نخواهم خورد سوگند
که بر هوچیگری بگرفته ام خو
خدا رحمی، به قشقائی نماید
ز دست این وکیل لوس پر رو
ولی بعد از دو روز، آخر قسم خورد
چه بود آن وضع و این صورت تو برگو؟
گمان دارم نخست این سید لات
برای پول می کرد، این هیاهو
چو پولی دید نبود در میانه
بزد پشتک ز بعدش چند وارو
نباشد چون عقیده، این چنین است!
چنین اشخاص را نامند پر رو
به مثل او بود «یعقوب » ناچار
که با شمر است، حالا هم ترازو
ز صحن مجلس شورای ملی
چنین مخلوق، باید کرد جارو!