گنجور

 
عراقی

ناگه بت من مست به بازار برآمد

شور از سر بازار به یکبار برآمد

مانا به کرشمه سوی او باز نظر کرد

کین شور و شغب از سر بازار برآمد

با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت؟

کاشوب و غریو از در خمار برآمد

در صومعه ناگاه رخش پرده برانداخت

فریاد و فغان از دل ابرار برآمد

آورد چو در کار لب و غمزه و رخسار

جان و دل و چشم همه از کار برآمد

تا جز رخ او هیچ کسی هیچ نبیند

در جمله صور آن بت عیار برآمد

هر بار به رنگی بت من روی نمودی

آن بار به رنگ همه اطوار برآمد

و آن شیفته کز زلف و قدش دار و رسن یافت

بگرفت رسن، خوش به سر دار برآمد

فی‌الجمله برآورد سر از جیب بزودی

هر دم به لباسی دگر آن یار برآمد

و آن سوخته کاتش همه تاب رخ او دید

زو دعوی «النار ولاالعار» برآمد

المنةلله که پس از منت بسیار

مقصود و مرادم ز لب یار برآمد

دور از لب و دندان عراقی همه کامم

زان دو لب شیرین شکر بار برآمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

روزی بت من مست به بازار برآمد

گرد از دل عشاق به یک بار بر آمد

صد دلشده را از غم او روز فرو شد

صد شیفته را از غم او کار برآمد

رخسار و خطش بود چو دیبا و چو عنبر

[...]

عطار

عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد

فریاد ز کفار به یک بار برآمد

در صومعه‌ها نیم شبان ذکر تو می‌رفت

وز لات و عزی نعرهٔ اقرار برآمد

گفتم که کنم توبه در عشق ببندم

[...]

عراقی

ناگه بت من مست به بازار برآمد

شور از سر بازار به یکبار برآمد

بس دل که به کوی غم او شاد فروشد

بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد

در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد

[...]

مولانا

آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد

امسال در این خرقه زنگار برآمد

آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی

آنست که امسال عرب وار برآمد

آن یار همانست اگر جامه دگر شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد

غلغل ز گل و لاله به یک بار برآمد

مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان

زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد

آب از گل رخساره او عکس پذیرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه