بخش ۲۹ - تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند بی موافقت زنان و دایه گرفتن از برای تربیت وی
کرد چون دانا حکیم نیکخواه
شهوت زن را نکوهش پیش شاه
ساخت تدبیری به دانش کاندر آن
ماند حیران فکرت دانشوران
نطفه را بی شهوت از صلبش گشاد
در محلی جز رحم آرام داد
بعد نه مه گشت پیدا زان محل
کودکی بی عیب و طفلی بی خلل
غنچه ای از گلبن شاهی دمید
نفحه ای از ملک آگاهی وزید
تاج شد از گوهر او سربلند
تخت شد از بخت او فیروزمند
صحن گیتی بی وی و چشم فلک
بود آن بی مردم این بی مردمک
زو به مردم صحن آن معمور شد
چشم این از مردمک پر نور شد
چون ز هر عیبش سلامت یافتند
از سلامت نام او بشکافتند
سالم از آفت تن و اندام او
زآسمان آمد سلامان نام او
چون نبود از شیر مادر بهره مند
دایه ای کردند بهر او پسند
دلبری در نیکویی ماه تمام
سال او از بیست کم ابسال نام
نازک اندامی که از سر تا به پای
جز جزوش خوب بود و دلربای
بود بر سر فرق او خطی ز سیم
خرمنی از مشک را کرده دو نیم
گیسویش بود از قفا آویخته
زو به هر مو صد بلا آویخته
قامتش سروی ز باغ اعتدال
افسر شاهان به راهش پایمال
بود روشن جبهه اش آیینه رنگ
ابروی زنگاریش بر وی چو زنگ
چون زدوده زنگ ازو آیینه وار
شکل نونی مانده از وی بر کنار
چشم او مستی که کرده نیم خواب
تکیه بر گل زیر چتر مشک ناب
گوش ها نکته نیوش از هر طرف
گوهر گفتار را سیمین صدف
بر عذارش نیلگون خطی جمیل
رونق مصر جمالش همچو نیل
زان خط ار چه بهر چشم بد کشید
چشم نیکان را بلا بی حد رسید
رسته دندان او در خوشاب
حقه در خوشابش لعل ناب
در دهان او ره اندیشه گم
گفت و گوی عقل فکرت پیشه گم
از لب او جز شکر نگرفته کام
خود کدام است آن لب و شکر کدام
رشحی از چاه زنخدانش گشاد
وز زنخدانش معلق ایستاد
زو هزاران لطف ها آمد پدید
غبغبش کردند نام ارباب دید
همچو سیمین لعبت از سیمش تنی
چون صراحی بر کشیده گردنی
بر تنش پستان چو آن صافی حباب
کش نسیم انگیخته از روی آب
زیر پستانش شکم رخشنده نور
در سفیدی عاج و در نرمی سمور
دید مشاطه چو آن لطف شکم
گفت این از صفحه گل نیست کم
کرد چون وی این اشارت سوی آن
از سر انگشت اشارت شد نشان
آن نشان را واصفان خواندند ناف
نافی از وی نافه را در دل شکاف
هر که دیدی آن میان کم ز مو
جز کناری زو نکردی آرزو
از گل نسرین سرینش خرمنی
از خسان مستور زیر دامنی
مخزن لطف از دو دست او دو نیم
آستین از هر یکی همیان سیم
در کف او راحت آزردگان
سیلی غفلت بر از افسردگان
آرزوی اهل دل در مشت او
قفل دل ها را کلید انگشت او
خون ز دست او درون عاشقان
رنگ حنایش ز خون عاشقان
هر سر انگشتش خضاب و ناخضاب
فندق تر بود یا عناب ناب
ناخنانش بدرهای مختلف
بدرهای او ز حینا منخسف
شکل او مشاطه چون آراسته
از سر هر یک هلاکی کاسته
چون سخن با ساق و ران او کشید
زان زبان در کام می باید کشید
زانکه می ترسم رسد جایی سخن
کان سخن آید گران بر طبع من
بود آن سری ز نامحرم نهان
هیچ کس محرم نه آن را در جهان
بلکه دزدی پی به آن آورده بود
هر چه آنجا بود غارت کرده بود
در بر آن سیمین صدف بشکافته
گوهر کام خود آنجا یافته
هر چه باشد دیگری را دست زد
بهتر از چشم قبولش دست رد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف زیبایی و ویژگیهای ظاهری یک کودک خاص میپردازد. در آغاز، حکیم دانا به نکوهش شهوت زن میپردازد و تدبیری میاندیشد تا نطفهای بیشهوت به دنیا آورد. سپس توضیح داده میشود که چگونه این کودک بدون عیب و نقصان به وجود آمده و به زیبایی توصیف شده است. او به شکل یک گل در باغ شاهی و منبع فضل و دانایی توصیف میشود.
شاعر ویژگیهای جسمانی کودک را با دقت بیان میکند؛ از قوام و قامت گرفته تا رنگ و نقش صورت او. زیبایی او به قدری است که باعث جلب توجه و تحسین دیگران میشود. در نهایت، شاعر به تمایلات و آرزوهای عاشقان اشاره میکند و میگوید که بسیاری به دنبال او هستند و حتی دزدی از این زیبایی بهرهبرداری کرده است. با این حال، کودک زیبایی است که نمیتوان به راحتی به او دست یافت و تنها خواص او محرم رازهایش هستند.
هوش مصنوعی: وقتی مردی با دانایی و خرد به خوبی رفتار کند، میتواند بیپروا و با صداقت درباره تمایلات جنسی زنان به شاه تذکر دهد و آن را نکوهش کند.
هوش مصنوعی: تدبیری به وجود آمده که باعث شده فکرت اندیشمندان در آن به حیرت بیفتد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف فرآیند ایجاد زندگی میپردازد. اشاره دارد به اینکه نطفه بدون نیاز به تمایل و شهوت از بدن انسان خارج شده و در جایی جز رحم قرار داده شده است تا در آرامش بماند. در واقع، به نوعی به باروری و آغاز زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: پس از آن، ماه دیگر نمایان شد و از آن مکان کودکی بیعیب و نقص و طفلی بدون هیچ کژی و نارسایی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: گلبرگهای زیبا و خوشبو، خوشهای از آگاهی و آگاهی را به همراه دارند و به ما نفحهای از حقیقت و زیبایی زندگی میبخشند.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود او، تاجی با ارزش و زیبا به وجود آمده و به همین دلیل تخت سلطنت نیز به برکت او به کامیابی و شکوه رسیده است.
هوش مصنوعی: جهان بدون او مانند صحنهای است که فارغ از تماشاگران تاریک و بیروح است. جایی که بدون انسانها، رنگ و زندگی ندارد و چشمهای آسمان نیز در غیاب او نمیبینند و نمیفهمند.
هوش مصنوعی: او به مردم نگا کرد و در آن مکان شلوغ دلش شاد و پر از نور شد.
هوش مصنوعی: وقتی هر عیبی از او برطرف شد، از روی سلامت و نیکویی او، نامش شکوه و جلال پیدا کرد.
هوش مصنوعی: سلامتی او از آسمان فرستاده شده و نامش سلامان است.
هوش مصنوعی: وقتی که نوزاد از شیر مادر بیبهره است، به او دایهای میگیرند که به خوبی از او مراقبت کند و نیازهایش را برآورده سازد.
هوش مصنوعی: دلبری که زیباییاش در تمام سال مانند ماه کامل است، از بیست سال زیباییاش کم ندارد.
هوش مصنوعی: زنی لاغراندام که از سر تا پایش زیبایی و دلربایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: بر روی سر او، خطی از نقره وجود داشت و خرمنی از مشک را به دو نیم تقسیم کرده بود.
هوش مصنوعی: موهای او از پشت آویزان شده و بر روی هر رشتهاش بلیهای زیادی آویخته است.
هوش مصنوعی: قد او مانند سروی است که در باغهای متعادل رشد کرده و برتر از پادشاهان است، اما پاهای دیگران بر راه او رنج میبرد.
هوش مصنوعی: جبههاش مانند آینهای است که رنگ ابروهای زنگاریاش را به نمایش میگذارد و این زیبایی بر چهرهاش مانند زنگی جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که زنگ و کثیفی از روی آن پاک شود، به مانند یک آینهای میماند که تنها اثر شکل نان بر رویش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: چشمان او به قدری دلربا و مجذوبکننده است که حالتی از خواب و بیخبری را به وجود آورده و بر روی گلی تکیه زده است، در حالی که زیر چتر زیبای مشکین قرار دارد.
هوش مصنوعی: گوشها باید از هر سو به شنیدن نکات توجه کنند، زیرا گفتارهای ارزشمند مانند مروارید در صدف نقرهای هستند.
هوش مصنوعی: بر روی عذرش خطی زیبا و آبی رنگ وجود دارد که زیباییاش به رونق مصر میافزاید، همچنان که نیل زیبای مصر را زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: اگرچه آن خط زیبا برای چشمهای بد، ممنوع است، اما برای چشمهای نیکو، بلا به حدی بینهایت فرود آمده است.
هوش مصنوعی: دندانهای او مانند لعلهای ناب میدرخشد و زیبایی ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: در کلام او، مسیر تفکر و اندیشهای نیست و گفتوگوی عقل و تفکر از یاد رفته است.
هوش مصنوعی: از لب او تنها شکر نصیب من نشده، حالا کدام لب و کدام شکر مد نظر است؟
هوش مصنوعی: از چاک چانهاش قطرهای به بیرون ریخته و از چانهاش به حالتی معلق و آویزان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از میان هزاران نعمت و خوبی، چهرهاش را دگرگون کردند و او را ارباب نامیدند.
هوش مصنوعی: شبیه به دختر زیبایی که بدنی خوشفرم مانند یک پیاله یا کوزه دارد و گردنش بلند و کشیده است.
هوش مصنوعی: بر تن او پستانهایی مانند حبابی صاف و شفاف است که نسیم بر روی آب به آرامی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: زیر سینهاش شکم درخشان و روشنی قرار دارد که مانند سفیداب و نرمتر از سمور است.
هوش مصنوعی: وقتی که آرایشگر آن زیبایی را دید، گفت این زیبایی از گل هم کمتر نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که او این اشاره را کرد، از سر انگشت او نشانهای به سمت آن چیز فرستاده شد.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی زیبایی و جذابیتی صحبت میکند که به ویژه در شخصیت یا وجود کسی وجود دارد. به نوعی، آن میگوید که ویژگی ویژهای در او هست که دستکم از نظر شاعران توصیفگران توجه آنها را جلب کرده است. "ناف" به معنای مرکز و نقطه کانونی است و "ناف نافی" به تمایز زیبایی اشاره دارد. این زیبایی به گونهای عمیق و تاثیرگذار است که در دل افراد نفوذ میکند و بر آنها اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: هر کسی را که در آن جمع دیدی، جز کنار او چیزی از زیبایی نمیخواستید.
هوش مصنوعی: گل نسرین زیبایی خاصی دارد و زیر دامن آن، انبوهی از خسان (مردم) پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: او دارای کرم و محبت بسیاری است؛ همچون دستانی که از آنها نعمتها به اندازه کافی به دیگران میرسد و در هر دست، کیسهای پر از نقره وجود دارد.
هوش مصنوعی: در دستان او، آرامش کسانی که در رنج و زحمت هستند وجود دارد، اما بیتوجهی و غفلت از حال کسانی که افسردهاند، آنها را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: اهل دل آرزوهایشان در دستان اوست؛ او با انگشتش میتواند قفل دلها را باز کند.
هوش مصنوعی: خون عاشقان به دست او میریزد و رنگ حنای او از خون آن عشاق است.
هوش مصنوعی: هر یک از انگشتان او زینتی همچون رنگ خضاب داشت و به طراوت فندق و طعمی چون عناب ناب به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: دستهای او مانند درهایی هستند که به سرزمینهای متفاوتی راه مییابند و از حالا در حال فرورفتن یا افولاند.
هوش مصنوعی: شکل و منظر او به گونهای زیبا و آراسته است که هر بار از جلوهاش کمی از غم و درد کم میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که سخن دلنشینی از شخصی با جذابیت و زیبایی بیان شود، باید آن را با لذت و شوق پذیرایی کرد.
هوش مصنوعی: چون نگرانم که در آینده سخنی به میان آید که برای من سخت و سنگین باشد.
هوش مصنوعی: در جهان هیچکس از راز و اسرار یک سری که از نامحرم پنهان است، باخبر نیست. این نشان میدهد که برخی مسائل و حقایق برای دیگران قابل فهم نیستند و در دل فرد باقی میمانند.
هوش مصنوعی: دزد متوجه شده بود و هر چیزی که در آنجا بود را به سرقت برده بود.
هوش مصنوعی: در آغوش آن صدف نقرهای، گوهری که دلخواه من است را یافتهام.
هوش مصنوعی: هر چه که باشد، بهتر است که با دست به چیزی نزدیک شویم تا اینکه چشممان به آن بیفتد و آن را رد کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.