گنجور

 
ابن یمین

ای شهنشاهی که ترک آسمان بندد کمر

از برای بندگی کمترین هندوی تو

بر مثال استره سر در شکم پنهان کند

روزگار آنرا که جوید نقص یکتا موی تو

کمترین بندگان ابن یمین کز اعتقاد

هست و خواهد بود دایم معتکف در کوی تو

چون بامیدی که بیند طلعت میمونت را

هر صباحی می‌شتابد همچو دولت سوی تو

کی روا باشد که دربان نیکخواهی را چو او

دور دارد بر مثال چشم بد از روی تو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode